قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها
آسمانِ خدا بی انتهاست،
زمینِ خدا گسترده است
و خورشید، همواره هست
و نورش را در شب و روز به تو میرساند
و تو را نعمتی ست عظیم، به نامِ هجرت
چه میشود که میگویی نشد؟
+ تدبری در سوره ی مبارکه ی شمس
آسمانِ خدا بی انتهاست،
زمینِ خدا گسترده است
و خورشید، همواره هست
و نورش را در شب و روز به تو میرساند
و تو را نعمتی ست عظیم، به نامِ هجرت
چه میشود که میگویی نشد؟
+ تدبری در سوره ی مبارکه ی شمس
خاله میگفت در کتابی خوانده که این قانون راز و کائنات و اینها هم نوعی از عرفان های کاذب است که در جوامع دین دار به خصوص رواج زیادی دارد. این را گفتم که شما هم اگر همچین تفکری دارید یا همچین چیزی را خوانده اید به متن زیر نیز توجه کنید .
من مطالعه ی زیادی در زمینه ی عرفان های کاذب و فلان و بهمان و راز و کائنات و اینها ندارم. راستش خیلی علاقه هم ندارم، اما در دین ما، میل کردن، میل داشتن، میل به صعود و سقوط، نیت، فکر و امثال اینها خیلی مهم است. خیلی سفارش شده به فکر خوب، به میل به چیزهای خوب داشتن و نعمت های مادی و معنوی خوب تا آنجا که در قیامت با آن چیزهای محشور میشویم که بهشان میل و رغبت داریم. در سوره ی مبارکه عبس، بحث تزکیه مطرح شده، واژه ی تزکیه یعنی جدا کردن خوبی از بدی، یعنی کثیفی را از بین بردن و تمیزی را جایگزین کردن، در این سوره میل به تزکیه مطرح شده و سفارش شده به واسطه ی اینکه کسی میل به تزکیه داشته باشد بر ما واجب است با او رفتار حسنه داشته باشیم، رفتار مبتنی بر قرآن.
حالا، خاله و عمه و مامان و بابا و عمو و خواهر و برادر و دیگران را بیخیال، به خودمان چقدر به دید تزکیه نگاه میکنیم؟ در مقابل خودمان بیشتر از بقیه مسئولیم هااااا تو سر خودت نزن، دهع
این دو واژه را از این سوره انتخاب کردم چون اگر به بقیه ی سوره به صورتِ تخصصی آگاه نباشیم برایمان مشخص است ولی این دو واژه را باید کامل و تمام بدانیم تا بتوانیم از سوره در زندگی مان استفاده کنیم.
حال به شرح مصادیقی از وسوسه ی خناس میپردازیم.
این وسوسه هر نوع الهام درونی را که بخواهد یک امرِ خیر را به تاخیر بیندازد شامل میشود مثل:
که در این سوره امر بر پناه بردن از هر کدامِ این تاخیر انداختن ها که به صورتِ یک وسوسه ی درونی ست به خداوند شده. یعنی باید هم از حیث ربوبیت خدا که راهنما و راهگشا و مایه ی هدایت به سوی کمال است و هم از حیث مالکیت و تسلطِ همه جانبه ی خداوند و هم از حیثِ الوهیت و عبادت همراه با خضوع به خدا پناه برد. این سوره خدا را از جهتِ ربوبیت، مالکیت و الوهیت پناهگاهی برای رهایی از وسوسه های درونی به تاخیر اندازنده معرفی میکند.
گزاره ها:
گزاره ها:
گزاره ها:
گزاره ها:
واژه ها:
نتایج:
نکته :
یک : از این سوره میتوان نکاتِ بسیار زیادِ دیگری را نیز استخراج کرد که ان شاالله در وبلاگ به آن می پردازیم
دو : التماس دعا
سه : با سوال یا طرحِ اشکال یا انتقاد یا نظراتِ خود بنده را راهنمایی فرمایید
گزاره ها:
معنی واژگان:
+ معنایِ واژگان را در انتها نوشتم که بدانیم بدونِ دانستنِ معنایِ دقیق واژه هم اگر با دقت آیات را بخوانیم میتوانیم با تفکر بخوانیم و گزاره هایش را استخراج کنیم.
+ شما هم میتوانید به گزاره های این آیه اضافه کنید.
اگر موافقِ این طرزِ بیان سوره و آیات هستید بفرمایید تا من طبقِ یک نظم جلو بروم.
به اعتبارِ این معانی همه ی ما از جهتِ ندیدنِ حضورِ امامِ زمان عج الله تعالی فرجه یتیم هستیم، همه ی ما از جهت عدم فهم معارف حقیقی دین یتیم هستیم، همه ی ما از جهت نداشتنِ کسی که راهِ درست را از نادرست نشانمان دهد یتیم هستیم، ولی این پایانِ ماجرا نیست
به اعتبارِ معنیِ واژه ی دَع، تکریمِ یتیم فقط به معنی کمکِ مالی و غذایی و پوششی به او نیست، فقط نیازهای مادیِ یتیم را شامل نمیشود.
و
به اعتبارِ دو معنیِ قبلی واژه ی یتیم و واژه ی دَع . اگر ما خودمان را به سمت کسی یا چیزی هدایت کنیم که نتواند مفاهیم و معنویاتِ دین را درست به ما بشناساند، خودمان، خودمان را دَعِ یتیم کرده ایم. پس بحثِ یتیم و رد کردنِ او بحثِ مفصلی ست.
باید من باب واژه ی مسکین، مکذب، صلوة و ریاء نیز که در این سوره به آن ها اشاره شده بنویسم، که انشاالله برای طولانی نشدنِ مطلب در پست های آینده به آن میپردازیم. فعلا بگردیم و مصادیقِ دَع یتیمِ خودمان نسبت به خودمان را پیدا کنیم. اگر هم مصادیقتان را اینجا بنویسید کمک بسیاری به بنده کرده اید و مشوق خوبی برای بیانِ این مفاهیم بوده اید و در ثوابش شریک خواهید بود.
التماسِ دعا.