انارماهی

بسم الله

بایگانی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تدبر در قرآن» ثبت شده است

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها

شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۲۶ ب.ظ

آسمانِ خدا بی انتهاست،

زمینِ خدا گسترده است

و خورشید، همواره هست

و نورش را در شب و روز به تو میرساند

و تو را نعمتی ست عظیم، به نامِ هجرت

چه میشود که میگویی نشد؟


+ تدبری در سوره ی مبارکه ی شمس



  • انارماهی : )

سی و هشت: میل داری؟ پس هستی

پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۳ ب.ظ

خاله میگفت در کتابی خوانده که این قانون راز و کائنات و اینها هم نوعی از عرفان های کاذب است که در جوامع دین دار به خصوص رواج زیادی دارد. این را گفتم که شما هم اگر همچین تفکری دارید یا همچین چیزی را خوانده اید به متن زیر نیز توجه کنید .

من مطالعه ی زیادی در زمینه ی عرفان های کاذب و فلان و بهمان و راز و کائنات و اینها ندارم. راستش خیلی علاقه هم ندارم، اما در دین ما، میل کردن، میل داشتن، میل به صعود و سقوط، نیت، فکر و امثال اینها خیلی مهم است. خیلی سفارش شده به فکر خوب، به میل به چیزهای خوب داشتن و نعمت های مادی و معنوی خوب تا آنجا که در قیامت با آن چیزهای محشور میشویم که بهشان میل و رغبت داریم. در سوره ی مبارکه عبس، بحث تزکیه مطرح شده، واژه ی تزکیه یعنی جدا کردن خوبی از بدی، یعنی کثیفی را از بین بردن و تمیزی را جایگزین کردن، در این سوره میل به تزکیه مطرح شده و سفارش شده به واسطه ی اینکه کسی میل به تزکیه داشته باشد بر ما واجب است با او رفتار حسنه داشته باشیم، رفتار مبتنی بر قرآن.

حالا، خاله و عمه و مامان و بابا و عمو و خواهر و برادر و دیگران را بیخیال، به خودمان چقدر به دید تزکیه نگاه میکنیم؟ در مقابل خودمان بیشتر از بقیه مسئولیم هااااا تو سر خودت نزن، دهع

  • انارماهی : )

سوره ی مبارکه ی ناس

يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۱۲ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم.
قل اعوذ برب الناس ؛ ملک الناس ؛ اله الناس ؛ من  شر الوسواسِ الخناس ؛ الذی یوسوس فی صدور الناس ؛ من الجنة و الناس

در سوره ی مبارکه ی ناس، مسائلی مطرح شده که قابل توجه و بررسی ست، یکی خنّاس و دیگری وسوسه که به معنا و شرحِ هر کدام میپردازیم.

  • خناس از ریشه ی خنس به معنی گرفتگی و عقب انداختن و تاخیر در امری ست که تاخیر در آن جایز نیست
  • وسواس  جریانی در درون انسان  است که گویی صوت و صدایی مخفی ست. این جریان که صوت مخفی کاذب است به دلیل زوال و فقدان علم و یقین بر فرد عارض می شود و او را دچارِ خطوراتی می کند که باعث تزلزل در او میشود.

این دو واژه را از این سوره انتخاب کردم چون اگر به بقیه ی سوره به صورتِ تخصصی آگاه نباشیم برایمان مشخص است ولی این دو واژه را باید کامل و تمام بدانیم تا بتوانیم از سوره در زندگی مان استفاده کنیم.


حال به شرح مصادیقی از وسوسه ی خناس میپردازیم.

 این وسوسه هر نوع الهام درونی را که بخواهد یک امرِ خیر را به تاخیر بیندازد شامل میشود مثل:

  • به تاخیر انداختن کارهای روزمره من جمله غذا پختن، مطالعه کردن، سرکار رفتن، خوابیدن، ورزش کردن
  • به تاخیر انداختنِ اموراتِ خیر مثل حال و احوال پرسی تلفنی یا پیامکی، مثل قرآن خواندن، مثلِ به روز رسانی مطلبِ مفیدی در یک وبلاگ
  • به تاخیر انداختنِ اموراتی از مردم که به ما سپرده شده ، مثلِ پرسیدن یک سوال از استادی برای پیدا کردن پاسخ یک نفر، مثل به تاخیر انداختنِ جوابِ تلفنِ کسی که از ما سوال دارد، مثل به تاخیر انداختن امانت را به صاحبش رساندن
  • به تاخیر انداختنِ اموراتِ خودمان، مثل نماز، مثلِ بازی با کودکمان، مثل حرف زدن با خواهرمان، مثل کنارِ خانواده نشستن
  • ...

که در این سوره امر بر پناه بردن از هر کدامِ این تاخیر انداختن ها که به صورتِ یک وسوسه ی درونی ست به خداوند شده. یعنی باید هم از حیث ربوبیت خدا که راهنما و راهگشا و مایه ی هدایت به سوی کمال است و هم از حیث مالکیت و تسلطِ همه جانبه ی خداوند و هم از حیثِ الوهیت و عبادت همراه با خضوع به خدا پناه برد. این سوره خدا را از جهتِ ربوبیت، مالکیت و الوهیت پناهگاهی برای رهایی از وسوسه های درونی به تاخیر اندازنده معرفی میکند.

  • انارماهی : )

آموزش روش تدبر در آیات (2) سوره ی فلق

جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۲۰ ب.ظ
  • من شرّ ما خَلَق : از شر آنچه خلق شده است

گزاره ها:

  1. اتفاقات در زندگی زاویه ی خیر و شر دارند
  2. انسان با شناخت شر می تواند از نتایج آن محفوظ بماند
  3. از هر اتفاقی میتوان برداشت، خیر یا شر داشت
  4. شر وجود دارد
  5. از شر باید پناه برد
  6. ...
  • و من شر غاسق اذا وقب : و از شر تاریکی آن هنگام که پایدار شده است

گزاره ها:

  1. شناختنِ بعضی شرها سخت است
  2. برخی شرور پنهان شده اند
  3. رهایی از شرهای پنهان شده موضوعیت دارد
  4. رهایی از شرهای نهان برنامه ریزیِ خاص می خواهد
  5. در تاریکی ممکن است هر شر و اشتباهی را انجام داد
  6. باید شرِ پنهان را شناسایی کرد
  7. پیدا کردنِ عللِ شرور پنهان سخت تر است
  8. باید از شرهای پنهان شده که حتی از وجودِ آنها خبر نداریم هم پناه ببریم
  9. ممکن است شری در جامعه وجود داشته باشد که ما هنوز نسبت به آن آگاهی نداریم پس باید مراقب باشیم
  10. ...
  • و من شرِّ نفاثاتِ فی العقد : و از شر دمندگان در گره ها

گزاره ها:

  1. بعضی شرور از جنس گره انداختن هستند
  2. شروری که ناشی از ارتباطاتِ خارجی انسان است
  3. باید از کسانی که باعثِ ایجاد شر میشوند نیز پناه برد
  4. شناسایی کسانی که ایجاد شر میکنند موضوعیت دارد
  5. ممکن است خودِ ما از دمندگان در گره ها باشیم، پس باید مراقب باشیم
  6. ...
  •  و من شر حاسد اذا حسد : و از شرِ حاسد آن هنگام که حسد می ورزد

گزاره ها:

  1. برخی شر ها ناشی از ارتباطاتِ انسانی ست
  2. حسد نوعی شر است
  3. پناه بردنِ از حسد موضوعیت دارد
  4. حسد ممکن است در وجودِ کسی باشد ولی بروز نداشته باشد
  5. باید از اینکه حسد به مرحله ی بروز برسد به خدا پناه برد

واژه ها:

  • شر : در مقابل خیر است. خیر چیزی ست که بر مبنای معیارهای عقلی انتخاب شده و به عنوان گزینه ی برتر گزینش میشود. شر چیزی ست که همراه آن ضرر و سوء اثر و فساد وجود دارد.
  • خلق: پدیدار شدن بر کیفیتِ مخصوص
  • غسق (غاسق) : ظلمتی که بر محیطی فرو آید و بر آن مسلط شود
  • نفث (نفاثات) : از نفث به معنای دمیدنِ شدیدی است که از طریق دهان بوده و همراه آن کمی آب دهان نیز هست
  • عقد: به معنای گره، یا پیوستنِ دو یا چند جزء با هم و محکم کردن آنها در یک نقطه است و مقابل آن واژه ی "حل" است که همان باز کردن گره مادی یا معنوی ست
  • حسد (حاسد) : حسد از صفات ناپسند است که سختی شدیدی را در نفس انسان ایجاد می کند و با طلب زایل شدن نعمت از صاحب نعمت و متضرر شدنِ او همراه است.

نتایج:

  • در این عالم شر به شکل های محتلف وجود دارد
  • باید از هر شری متناسب ِ با خودِ آن شر به خدا پناه برد، یعنی باید دید از شرِ حسادت چگونه میتوان پناه برد و به همان شیوه اقدام کرد
  • پناه بردن به خدا فقط یک نیت قلبی نیست بلکه بروزِ خارجی نیز دارد و برای هر نوع پناه بردنی باید اعمالی را متناسب با آن انجام داد
  • پناه بردن یک عمل است، نه فقط یک نیت
  • انسان باید بگردد، راهِ پناه بردن را پیدا کند و بعد انتخاب کند
  • طبق آیاتِ سوره ی فلق وظیفه ی انسان این است که خیر و شر را بشناسد و تشخیص دهد و خیر گزینی کند. درواقع پناه بردنِ از هر شری یک جور خیر گزینی ست
  • انتخاب خیر به این معنا نیست که ما بتوانیم اطرافمان را تغییر دهیم، بلکه تغییر باید در خودِ ما رخ دهد تا بتوانیم از شرور پناه ببریم
  • گاهی پناه بردنِ از یک شر مثلا در مسائل خانوادگی این است که صرفا رویِ صبر و بردباریِ خودمان کار کنیم
  • بر اساس این آیات انسان باید بگردد شرور زندگی اش را شناسایی کند نه اینکه منفعل بنشیند تا اگر شری بروز پیدا کرد اقدامی انجام دهد. برخی شرور پنهان هستند و باید شناسایی شوند.
  • گاهی ممکن است انسان خودش منشاء شر باشد، پس باید دوربین را قبل از هر کس به سمتِ خودش بچرخاند و خودش را هم بررسی کند، البته نه آن طوری که ناامیدی سراسرِ وجودش را فرا بگیرد.


نکته :

یک : از این سوره میتوان نکاتِ بسیار زیادِ دیگری را نیز استخراج کرد که ان شاالله در وبلاگ به آن می پردازیم

دو : التماس دعا

سه : با سوال یا طرحِ اشکال یا انتقاد یا نظراتِ خود بنده را راهنمایی فرمایید

  • انارماهی : )

دوازده: آموزشِ روشِ تدبر در آیات (1) سوره ی فلق

شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۳ ق.ظ
خیلی از شماها دوست دارید در کلاس های قرآن شرکت کنید. ولی وقت، هزینه، مسافت و خیلی دلایل دیگر به شما این  اجازه را نمیدهد. خب، اشکالی ندارد، خیلی از ماها اینجاییم که به هم کمک کنیم.

راستش تا قبل از رفتن به این کلاس ها من نمیدانستم چطوری باید قرآن خواند. قرآن خواندن برایم یک مساله ی کسالت بار بود و اذیتم میکرد و همیشه وقتی به ترجمه ای میرسیدم که درکش نمیکردم آرزو داشتم زبانِ عربی را بلد بودم و بهتر میفهمیدم. همین بلد نبودنِ زبانِ عربی و کسالتِ همیشگی باعث شده بود قرآن خواندنم منحصر شود به ختم های شفا و حاجت و مِیّت و ... که تلاشم بر خواندن و فهمیدن نبود، میخواندم که یک جزئی که قبول کرده ام بر گردنم نماند. اما وقتی به کلاسِ تدبر در قرآن رفتم فهمیدم میشود از هر آیه ای از تویِ همان ترجمه ی تحت اللفظی چندین گزاره دراورد و به هر کدام کللللی فکر کرد. بعد قرآن خواندن برایم شیرین شد.

میخواهم اینجا چند آیه چند آیه، و کم کم، و به مرور، این کار را با هم انجام دهیم، مطمئنم این کار تفکر و تعمقِ شما را نیز در قرآن زیاد میکند و قرآن برایتان همانی میشود که باید باشد، یک کتابِ همراه و راهنما، نه صرفا یک دکور برای تویِ سفره ی هفت سین و علامتی برای مسلمان بودنِ صاحب خانه.

 از سوره ی مبارکه ی فلق آغاز میکنیم.

  • قُل اَعوذُ بِرَبِّ الفَلَق : بگو، پناه می برم به ربِّ سپیده دم

گزاره ها:

  1. پناه بردن در زندگی امری لازم است
  2. اینجا از طرفِ خداوند به پناه بردن امر شده
  3. پناه بردن را باید ابراز کرد، بیان کرد
  4. در زندگی چیزهایی هست که باید از آنها به چیزی یا کسی پناه برد
  5. پناهگاه وجود دارد
  6. پناهگاه قابل شناسایی ست و باید شناخته شود
  7. به هر پناهگاهی نمیشود پناه برد
  8. پناه بردن نوعی انتخاب کردن است
  9. تاریکی ای وجود دارد که از آن باید به روشنایی پناه برد
  10. رِب پناه گاه است.
  11. فلق به عنوانِ شروع روز، نشانه ی آغازِ حرکت است
  12. نشانه شناسی یک حرکت درآغازِ آن مهم است
  13. آدم ها متوجه اینکه مسائلِ مقابلشان خیر است یا شر، هستند، توانایی شناسایی دارند
  14. آدم ها توانایی انتخاب دارند.
  15. ....

معنی واژگان:

  • فلق: به معنای شکاف همراه با آشکاری چیزی ست، در این صورت جدایی و انفکاک از وضعیت قبل و تمایل به وضعیتِ بعد در آن موضوعیت دارد. پس فلق عبارت از انشقاق و شکافتن با حصول جدایی در میان طرفین است.
  • رب: رفع نواقص و حوائج شیء و سوق دادنش به سویِ کمال
  • اعوذُ: پناه بردن از تهدیدی که در روبروی فرد است به سوی چیزی یا کسی که میتواند مصونیت از این تهدید را ایجاد کند
  • قُل: ابراز کردنِ آنچه انسان در درونِ خود دارد که می تواند با زبان، اشاره یا هر نوعِ دیگری باشد.


+ معنایِ واژگان را در انتها نوشتم که بدانیم بدونِ دانستنِ معنایِ دقیق واژه هم اگر با دقت آیات را بخوانیم میتوانیم با تفکر بخوانیم و گزاره هایش را استخراج کنیم.


+ شما هم میتوانید به گزاره های این آیه اضافه کنید.


اگر موافقِ این طرزِ بیان سوره و آیات هستید بفرمایید تا من طبقِ یک نظم جلو بروم.

  • انارماهی : )

مدرسه اهل بیت: سوره ی ماعون

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۲۶ ب.ظ
درباره ی واژه ی یتیم قبلا حرف زدیم. اینجا ، ولی الان میخواهم کمی ساده تر و کمی مفصل تر درباب یتیم صحبت کنم. کلا از این به بعد ساده تر و مفصل تر از درسهای مدرسه اینجا مینویسم تا مورد استفاده قرار گیرد. ان شاء الله

  • یتیم،
  • یعنی کسی که سرپرست ندارد
  • برگی ست که از شاخه افتاده و هیچ شاخه ای یا درختی نیست که این برگ به آن بچسبد
  • یتیم کسی ست که قبلا به اعتبارِ حضور و وجودِ کسی تکریم میشده، ولی حالا آن شخص را از دست داده و تکریم نمیشود
  • هیچ حمایت کننده ای ندارد
  • هیچ کسی را ندارد که راهِ درست از نادرست را نشانش دهد.
  • یتیم خیلی طفلکی و مورد دلسوزی قرار گیرنده است.

به اعتبارِ این معانی همه ی ما از جهتِ ندیدنِ حضورِ امامِ زمان عج الله تعالی فرجه یتیم هستیم، همه ی ما از جهت عدم فهم معارف حقیقی دین یتیم هستیم، همه ی ما از جهت نداشتنِ کسی که راهِ درست را از نادرست نشانمان دهد یتیم هستیم، ولی این پایانِ ماجرا نیست

  • دَع
  • واژه ی دَع در سوره ی مبارکه ی ماعون
  • یعنی رد کردن همراه با تندی
  • یعنی رد کردن همراه با انزجار
  • یک جوری طرف را رد کنی که بفهمد از او بدت می آید
  • رد کردنِ همراه با برو گمشو حوصله ت رو ندارم.

به اعتبارِ معنیِ واژه ی دَع، تکریمِ یتیم فقط به معنی کمکِ مالی و غذایی و پوششی به او نیست، فقط نیازهای مادیِ یتیم را شامل نمیشود.

و

به اعتبارِ دو معنیِ قبلی واژه ی یتیم و واژه ی دَع . اگر ما خودمان را به سمت کسی یا چیزی هدایت کنیم که نتواند مفاهیم و معنویاتِ دین را درست به ما بشناساند، خودمان، خودمان را دَعِ یتیم کرده ایم. پس بحثِ یتیم و رد کردنِ او بحثِ مفصلی ست.


باید من باب واژه ی مسکین، مکذب، صلوة و ریاء نیز که در این سوره به آن ها اشاره شده بنویسم، که انشاالله برای طولانی نشدنِ مطلب در پست های آینده به آن میپردازیم. فعلا بگردیم و مصادیقِ دَع یتیمِ خودمان نسبت به خودمان را پیدا کنیم. اگر هم مصادیقتان را اینجا بنویسید کمک بسیاری به بنده کرده اید و مشوق خوبی برای بیانِ این مفاهیم بوده اید و در ثوابش شریک خواهید بود.


التماسِ دعا.

  • انارماهی : )