انارماهی

بسم الله

بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زمان» ثبت شده است

مدرسه اهل بیت: یتیم

پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۳ ب.ظ
نمیدانم معنایِ یتیم را چطور بنویسم. شاید استاد حق داشت. ما هنوز نفهمیده ایم که یتیم هستیم. یک پدر از دست داده را بیارید جلویِ چشمتان، زار زدنش را، خمیده شدنش را، شکستنش را، بهانه گرفتنش را و همه ی حالاتش را تصور کنید. خودتان را بگذارید جایِ او، فرض کنید این جنازه ای که امروز از تویِ کوچه تان رد شد، جنازه ی پدرِ شما باشد. فکرش کافی ست تا اشک از دیدگان جاری شود.
یتیم در معنایِ عامِ کلمه یعنی پدر از دست داده. ما هر که پدر نداشته باشد را یتیم میدانیم. قرآنِ کریم در سوره های مختلف سفارش کرده که یتیم را، از خود نرنجانیم، به سرش دستِ نوازش بکشیم، با او مهربان تر از سایرین باشیم، یتیم، جورِ خاصی در روایات و آیاتِ دینِ ما سفارش شده. پس باید معنایِ نهفته تری پشتِ واژه ی یتیم باشد.

علامه مصطفوی در کتابِ التحقیق معنایِ یتم را چنین نوشته: "یتم به قطع شدن از چیزی که به آن تعلق داد و در ضعف قرار گرفتن گویند. و یتیم کسی ست که مربی و سرپرست امور و معیشت خود را از دست داده."

از این معنی برای درکِ مفهومِ واقعیِ یتیم باید به مفهومِ عامِ سرپرست توجه کنیم، در معنای عام، همین من و شمای نوعی به چه کسی سرپرست میگوییم؟ پدر، مادر، ولی، امام و ...
اولین معانی که به ذهن میرسد همین هاست. پدر و مادر را که گفتیم، از معنایِ ولی هم بگذریم و در امام گسترده ترش را بررسی کنیم.
یتیم یعنی کسی که بهره بردنِ از امامِ خویش را نمیتواند. از امامِ خود قطع شده، در ضعف قرار گرفته و امامِ خود را از دست داده. حالا رنجِ عظیم آن است که بدانیم همه ی ما یتیم هستیم.
فکر کنید، به یتیم بودن. استاد میگفت، برای درکِ مفهومِ یتیم بودن باید باور کنید که یتیم هستید. میتوانید باور کنید؟ پدر و مادرتان سرِ جایشان هستند و روزی و معیشت شما به وقتی که باید میرسد اما، سوال اینجاست که، همین؟ روزیِ منِ انسانِ خلق شده برای لقاء الله، آیا همین صبحانه و ناهار و شام و شهریه ی دانشگاه و نماز و روزه است؟ همین؟

از اینجاست که معنایِ یتیم دردناک میشود، چرا که ما در زمانه ای قرار گرفته ایم که امامان در غیبت است، رسول الله صل الله علیه و آله وسلم، سالیان قبل، برای ما دل سوزانده، برای مایی که اماممان نیست. هست، اما نیست.
خب
یکی از فکرهایی که به ذهن میرسد این است که با وجود ِ اینکه زمین هرگز از حجتِ خدا خالی نیست، پس، ما هیچ کدام یتیم نیستیم. اما، این خالی نبودنِ زمین از حجتِ خدا، شرطِ بهرمندیِ ماست؟ یعنی همین که زمین از حجتِ خدا خالی نباشد همه ی انسان ها امکانِ بهرمندی از حضورِ مبارکشان را دارند؟ خیر. این خیر را از وضعِ جامعه میتوان فهمید.

در سوره ی ماعون خداوند در شناساندنِ فردِ مُکَذِّب به ما، او را کسی معرفی میکند که یتیم را می راند و تحقیر میکند. باز کردنِ واژه ی دَع از رویِ التحقیق در اینجا ضرورت دارد، دَع، یعنی دفع کردنی که همراه با شدت، سختی و بدونِ مداراست.
به اطرافِ خود نگاه کنید، من اینجا مصداق نمی آورم، خودتان نگاه کنید ببینید چه کسی هست که نیازمندِ استفاده و بهربرداری از امامِ خویش است اما دستش کوتاه است. از ما سوالی میپرسد، از ما کمکی میخواهد، دستِ نیازی به سویمان دراز میکند. اگر جوابش را نمیدانیم، اگر حوصله اش نداریم، اگر علمِ کمک کردنِ بهش را نداریم، حداقل ردش نکنیم، او را دَع نکنیم، به کسِ دیگری، جایِ دیگری معرفی اش کنیم ولی به مدارا و اگر میتوانیم هم که جوابش را بدهیم و البته باز، با مدارا. مدارا یعنی اگر نفهمید و هزار باره سوال کرد، هر هزار بار را با رویِ خوش جواب دهیم.

خیلی از ما یتیم های درگاهِ خدا و امامِ زمانمان هستیم. این را از سبک زندگی هایمان، از میزانِ توکل هایمان، از شدتِ ایمان و کفرمان، از تعدد خدایانِ مادی و معنوی مان میشود فهمید. همدیگر را دَع نکنیم.

+ تقدیم به محضرِ شما آقا.
  • انارماهی : )

مدرسه اهل بیت: باید شانه هایم را بمالم

چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ق.ظ

استغفار، یعنی پوشاندن، این را وقتی استاد سرِ کلاس گفت فهمیدم. گفت یعنی اینکه تو بدانی فلانی فلان عیب و ایراد را دارد، ولی اصلن به آن چشم نگاهش نکنی. گفت، خدا این مدلی به ما نگاه میکند. این مدلی که به تمامِ عیب و ایرادهای ما آگاه است، ولی آنها را میگذارد کنار و نگاهمان میکند.

استاد میگفت، شما هم تویِ خانه، به باقیِ اعضا این طوری باید نگاه کنید. باید بدانید مثلا فرزندتان بی نماز است، ولی به نگاهِ استغفار نگاهش کنید، یعنی طوری بهش محبت کنید که انگار نه انگار میدانید این بچه نماز نمیخواند و شما را حرص میدهد.


از دیروز احساس سبکی و آرامشِ خاصی میکنم. از آن ها که باید ساعت ها و ساعت ها تویِ رخت خواب بمانی و غَلت بزنی و فکر کنی که حالت خوب است، حالت زیادی خوب است. میدانید آقا جان، دارم فکر میکنم شما مرا چجوری نگاه میکنید؟ چقدر مهربانانه، چقدر با دیده ی پوشیده، چقدر ملیح، چقدر لطیف. من را ها، همین من را، همین من که میداند چه ها کرده و چه ها نکرده را.

استاد میگفت، سوره ی نصر، مثلِ یک جور طوفان است، میگفت، خطابِ سوره ی نصر، به آنهایی ست که بدترین گناهان را کرده اند، سخت شده اند، ناامید شده اند، فکر میکنند دیگر هیچکس نگاهشان نمیکند، میگفت خطابِ سوره ی نصر به این هاست، به این ها میگوید بلند شوید، بلند شوید انقلاب کنید، بلند شوید به راهی که تا امروز جلویِ چشمتان بوده و نمیدیدش بپیوندید. میگفت استغفارِ سوره ی نصر یعنی یک انقلاب، یعنی یک طوفان، یعنی من دیگر خودم را به این چشم نگاه نمیکنم، یعنی خودم را به چشم بدترین و خاک برسرترین آدم نمیبینم.


میدانید آقاجان، دارم فکر میکنم به برکتِ دعا، به برکتِ تصور، بنظرم تصور کردن باید خیلی امرِ مهمی باشد که خدا بهترین تصورکنندگان و بهترین صورت دهندگان و بهترینِ کسانی ست که میتوانند برای ما تصوراتی داشته باشند. این ها را از یا مصوّرِ جوشنِ کبیر میگویم. علم روانشناسی، این روزها خیلی از قانونِ جذب و رویا و آرزو و فکر میگوید. اقاجان، دارم فکر میکنم، چه مساله ی شگفتی ست که شما، ما را با نوعِ نگاهتان به ما، هدایت میکنید. ما را با تصورتان از ما هدایت میکنید. فکر میکنم که، ما بخواهیم نخواهیم در مسیرِ هدایتِ نگاهِ شما هستیم، چون شمایید که "ولی"ِ مایید، پس، این همه تو سری زدن، اصلا و ابداً معنا ندارد، ما همه در مسیرِ نگاهِ استغفاریِ شماییم.


انگار کوهی از رویِ دوشم برداشته شده. اینکه، من هم، همین من، دقیقا همین من با همه ی کمیات و کیفیاتی که دارد، هم، در مسیرِ هدایتِ نگاهِ شماست.


  • انارماهی : )

مدرسه اهل بیت: شر

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۹ ق.ظ
سلام بابا* جان

تا بوده و بوده بینِ اینکه شر از ناحیه ی انسان است یا خدا بحث بوده. تا بوده و بوده عرفا رسیده اند به اینکه آنچه ما عامیان از ناحیه ی خدا شر میپنداریم خیر است. تا بوده و بوده از این بحث ها بوده، اما در اینکه شر وجود دارد، شکی نیست، به آن نشان که خدا در قرآنش از انواع و اقسامِ شرور نام برده. دسته ای از اشرار آنهایند که خلق شده اند، دسته ای آنها که پنهان اند، دسته ای آنها که از خارج وارد میشوند، و دسته ای آن شرهایی که ناشی از صفاتِ انسانی ست. اینها را از رویِ ترجمه ی تحت اللفظی و نگاهِ خودم گفتم، نه تفسیر. نگاهِ خودِ آدم هم همان تدبر است، نه نسخه پیچی از رویِ آیه یا حرف در دهانِ آیه گذاشتن.

دسته ی اول همان اتفاقاتی ست که در مواجه ی با زندگی برایمان می افتد
دسته ی دوم آن شرهایی ست که پیدا نیست، گم است، نمیدانیم از کجا آمده، چرا آمده، ولی هست
دسته ی سوم آنهایی ست که از درونِ انسان نیست، از بیرون می آید، یک عده کارهایی میکنند که اثرات بیرونی اش میشود شر در زندگی دیگران
و دسته ی چهارم آن شرهایی ست که از درونِ یک مساله نشات گرفته ولی هم اثرات درونی  و هم بیرونی ش شر میشود برای دیگران

حضرتِ زمان*
ما را امر کرده اند به پناه بردن از انواع و اقسام این شرها به "ربّ"ِ صبحدمان. یعنی امر کرده اند از شرّ اخلاقِ بدِ همسر (دسته ی اول) و از شرِ آنچه که پنهان است و در پنهانی و تاریکی استقرار یافته مانندِ ربا در جامعه ی اسلامی (دسته ی دوم) و از شر آنچه که از خارجِ از زندگی های مان به درونِ راه پیدا میکند، مثلِ جادوگری ها (دسته ی سوم) و از شرِ آنچه که از بخشِ پلید نفسِ انسانی سرچشمه میگیرد و واردِ زندگی های بقیه میشود مانند حسد و بغض و کینه (دسته ی چهارم) ؛ به "ربّ" سپیده دم پناه ببریم. دستورمان داده اند به پناه بردن، ماوا گزیدن، شتابان به آغوشِ بازِ کسی خود را در انداختن.

حضرتِ آقا*
اما این پناه بردن را راه و روش های بسیاری هست، یک نفر با ذکر، یک نفر با ایجاد مشغولیت های فکری، یک نفر با کار زیادِ روزانه، یک نفر با مطالعه، یک نفر با تفکر، یک نفر با بی اعتنایی، یک نفر با توکل، یک نفر با مهربانی، یک نفر با برنامه ریزی، یک نفر با همه ی اینها میتواند به ریسمانی که از رگِ گردن به او نزدیک تر است، چنگ زند و خود را از اقیانوسِ زجرها بیرون بکشد. اما هر کدام را در کجا؟ هر کدام را برای رهایی از کدام شر؟

آقایِ ولی*
ما را کمک کنید، مدد دهید، یاری مان کنید، درسمان دهید، حتی اگر به چوبِ استادی ؛ تا بدانیم در مواجه ی با اشرارِ دنیا چه کنیم؟ تدبیر چیست؟ اگر باید کتاب در دست بگیریم، اگر باید بنویسیم، اگر باید سکوت کنیم، اگر باید فرار کنیم، اگر باید حرف بزنیم، اگر باید به فریاد چیزی را بگوییم و بخواهیم، ما را مدد کنید. بگویید تا بدانیم کجا چه کار کنیم؟  که پناهِ ما در گروِ رضایتِ شماست.

+ آیاتِ سوره ی فلق را بخوانید

* فکر کردم به روزگارِ سلمان و ابوذر و مقداد، و دلم خواست من هم آنچه یاد میگیرم را، سوالهام را، ندانسته هام را، درد و بلام را با امامِ زمانم در میان بگذارم، تا حواسم سرِ کلاسِ درس جمع تر و موقع مطالعه متمرکزتر باشد. فکر کردم اینجوری درس پس دادن پیشِ حاضرترین معلمِ فی الحالِ عالم شیرین ترین کارِ دنیاست.

+ راستی، یک نفر، بی نام و نشان، از طرفِ ما، امروز خدمتِ آقای رئوف عرض ادب کرده، هم خدا را شکر و هم از شما متشکرم
  • انارماهی : )

یابن الحسن ...

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۲۸ ق.ظ
اردی بهشت ، بی تو برایم جهنم است ...اردی جهنمی ، که همیشه ، پر از غم است .
  • انارماهی : )

[عنوان ندارد]

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۵۴ ب.ظ
آقا   بیاید لطفن   ...
  • انارماهی : )

[عنوان ندارد]

جمعه, ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۷:۴۷ ب.ظ
یابن الحسنراهِ وصال ... بستی                        با دیگران ... نشستی ...                                                      رو کن به هر که خواهی ... آقا                                                                                              گل پشت و رو ندارد ...+ خیلی حرف دارم برای گفتن ، به اندازهء تمام خطوطی که نوشتم و پاک کردم ، به اندازهء تمام کلماتی که خوردم و به دیوار روبرو نگاه کردم ، خیلی بغض دارم برای هوار کردن ، خیلی جمله ها دارم که باید شروع شود با :یا ایهالرفقا ... ، اما جایی خوانده ام که مرد است و کتمان ... . من آدمِ هوار هوار کردن نیستم ، آدم اعتراض کردن هم نیستم ، بارها سوخته ام و بارِ دیگر میسوزم ... اینها هم کنار خیلی چیزهای دیگر ... خیلی دوست دارم بگویم بدرود ، بگویم خداحافظ ، بگویم دیدار به قیامت ... اما مگر آدم همیشه همان کاری را میکندکه دوستش دارد ؟
  • انارماهی : )

دلا ... بسوز که سوزِ تو کارها بکند

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۵۸ ب.ظ
اینی که میزاریم زیرِ پامون مثلِ کاغذِ رسیدِ تف شده از تو دهنِ دستگاهِ خودپرداز لهش میکنیماینی که ساتور میگیریم دستمون میزاریمش روی تخته گوشت و محکم با تمامِ قوا میکوبیم روشاینی که مثِ نجاست از گوشه ش بلندش میکنیم و میندازیمش دوراینی که محتویاتِ تهِ گلومون رو تف میکنیم توشاینی که مثِ آشغالِ بویِ گند گرفته از کنارش رد میشیم و منتظریم یکی بیاد برش داره بندازتش بیرون..این .. خب ؟ این ، اسمش دلِ دل ... دل ... حواست هست ؟+ اینی که جمعمون میکنه دورِ هم ... اسمش رفاقته ... رفاقت ، کتابِ "منِ او" اثر رضا امیرخانی رو برای درکِ برخی معانی رفاقت به همه اونایی که رفیق دارن توی زندگی شون توصیه میکنم+ امروز دنبالِ جایی بودم که خودم رو برسونم بهش ، انقدر که دو بار ، سه بار ، چهار بار .. نمیدونم چند بار چراغ چهارراه زرد شد ، قرمز شد ، سبز شد ... من متوجه "زمان" و "مکان"ی که توش بودم نشدم ، باید خودم رو میرسوندم به جایی ، به مسجدی که فاصلهء بینِ دو نمازش میشد به حضورِ صاحب و سرپرستِ "زمان" و "مکان"م برسم ...
  • انارماهی : )

26. این جمعه هم که بگذرد ... *

جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۱۰ ق.ظ
گفت : بهم کمک کن که توی زندگی م برای آقا جا باز کنماون یکی گفت : اینکه ما باید برای آقا تو زندگی مون جان باز کنیم خیلی قشنگه ها                    جای ما تو زندگی آقا باز هست                     خالی هم که بمونه ، دلشون برامون تنگ میشه                    دنبالمون هم میفرستنجای آقا رو تو زندگی هامون باز کنیم تو این آخرین جمعهء ماهِ رجبـ ـی * ادامهء تیتر رو بنویسید ، من آخر همه مینویسم
  • انارماهی : )

25.

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۲۶ ب.ظ
بیاید "خیال" کنیم امام زمان در خانه ای نشستهـ اندما را هم هر زمان که بخواهیم اذن دخول هست و چشممان لیاقت دیدار  یافتهامروز را با دردِ دلی ... تسلیت عرض کنیم سلام آقا ...شهادتِ امامی که من بیشتر از کتابهای دینیِ مدرسه درباره شان نمیدانم ... تسلیتما را معرفت عطا کنید ...
  • انارماهی : )

13. کجایِ کاری اخوی/همشیره ؟؟

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۴۶ ب.ظ
فرض کنید شرکتِ مایکروسافت ، با آن هم دبدبه و کبکبه و برو بیا و غولِ نرم افزاری دنیا و اینها ، یهو ناپدید شود ، بعد از چند وقت یک ایمیل به تمامِ آدمهای دنیا از طرفِ مدیرِ شرکت ارسال شود که : اگر هنوز میخواهید از خدماتِ شرکتِ مایکروسافت استفاده کنید باید از طریق ایمیل هفته ای یک بار با مدیرِ شرکت در تماس بوده و برایش از حال و احوالِ خود بنویسید و رایگان از خدماتِ شرکت استفاده کنیددر همین حین ، شرکتِ دیگری به نامِ شایکروسافت به میدان میاید و کلیهء خدماتِ مایکروسافت را با قیمتِ خیلی خیلی بالاتری به شما ارائه میدهد ولی به همان شکلِ قبلی ، یعنی شما کاملا با فیزیکِ شرکت در صورتِ لزوم در ارتباط بوده و میدانید جنسی که مصرف میکنید چیست و از کجاست و چجوری ست عقل سلیم چه کار میکند ؟ هفته ای یک بار ایمیل را میفرستد و رایگان از بهترین خدماتِ مایکروسافت استفاده میکند و در این ایمیل زدن ها با تمامِ اهالی مایکروسافتی آشنا میشود و کلی هم اطلاعات کسب میکندعقلِ نا سالمِ بدبختِ بیچاره چه کار میکند ؟ شرکتِ شایکروسافت را ترجیح داده و مدام در شک است که حتما ریگی به کفشِ مایکروسافت هست که رفته در خفا و دارد یواشکی اطلاعات میدهد و آن هم رایگان ... لابد کاسه ای زیرِ نیم کاسه است و ... خلاصه چون اکثرهم لا یتفکرون هستند مردم اصولا ... نتیجه این میشود که شایکروسافت خیلی شرکتِ خوبی ست و مایکروسافت حتی اگر بد شناخته نشود از یادها محو میشودبه اختصار عرض کنم خدمتِ شما که حکایت ، حکایتِ همین امام و نایب بستن ماست ، به برخی از بزرگانِ عالمِ اسلام ... برادرِ من ، خواهرِ من ، امامِ زمانمان حیّ و حاضر و ناظر هست ، حیف نیست که به جای دعوا بر سرِ حق بودن و نبودنِ عالِمی بزرگوار از راهِ حق منحرف شویم و اصل را از یاد ببریم و به فرع بچسبیم ؟نکن ، قربانِ قدت شوم ... وقتت را تلف نکن
  • انارماهی : )