انارماهی

بسم الله

بایگانی

شناختِ آدم ها را بیخیال شو حنّان

دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۴۷ ب.ظ
 

یک چیزی را خوب بدان حنّان، اینجا، مکانِ دلبستگی ست، مِن بابِ دلبستگی صحبت ها داریم با هم امّا حالا که یک دفعه چیزی یادم افتاده، بد نیست فی المجلس با تو بگویم. گاهی دلبسته ی کسی می شوی و تمامِ آینده ات را در آغوشِ او تصور می کنی، در آغوشِ چشم و دل و جسمش. او نمیداند، اما تو برایِ خودت میسازی و میبافی و بزرگ میکنی. هیچ کس نمیداند اما از همه میشنوی که فلان بنِ فلان انگار برایِ تو ساخته و پرداخته شده. و تو جَبریِ صبری حنّان، باید که صبر کنی و این صبر کردن، خودش حکایتی ست مفصل که باید جداگانه از آن با تو سخن ها بگویم. تو صبر میکنی به فَتحِ صاد و بالاخره روزی میرسد که فلان بنِ فلان هم تو را می خواهد، البته این مالِ وقتِ سختِ ماجراست. بعد تو مجبوری به تماشا، تماشای فلانی که تا دیروز کنارش ساخته ای و پرداخته ای و بافته ای و بزرگ کرده ای را حالا باید از نزدیک تماشا کنی اگر همان بود که بود ولی اگر نبود یک عمر به خودت و روزهایت و دِلَت و احساست ناسزا نگو که چرا دِل به فلانی دادی؛ که تو نمیشناختی حنّان و این یعنی همین شناخت است که دیگری را برای تو بزرگ و کوچک و خوار و حقیر و با شکوه می کند. سعی کن آدم ها را نشناسی حنّان، به جاش، تا می توانی خودت را شناخت کن.

 



نوشته شده با انگشت های کبوترماهی  ||
  • انارماهی : )

برای حنّان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی