انارماهی

بسم الله

بایگانی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پرواز» ثبت شده است

8. من فلسفه ای دارم

يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ق.ظ
درست وقتی که باید به تمامِ اعتقادات و مقدساتت ایمان داشته باشی و خودت را بر اساسِ آنچه که میگفتی و میدانستی و میشناختی از ورطه ای که گرفتارش شده ای بکشی بیرون؛ درست در همین لحظه است که کم میاوری. با تمامِ وجودت کم میاوری و به خودت میگویی "آن من کجاست؟"

میگردی، تمام گذشته را، حال را، آینده را، شهر را، تمامِ دنیا را زیرِ پایت میگذاری تا خودت را پیدا کنی، تا خودت را با تمامِ وجود پیدا کنی و زندگی کنی و یک باره، چیزی، امیدی، بارقه ای، نوری، چشمه ای، از دور میجوشد، زندگی با تمامِ وجودش خودش را به تو نشان میدهد تا ثابت کنی که ایمان داشتی به "پس اگر مقصد پرواز است، قفسِ ویران بهتر"*

این روزها با گوشت و پوست و استخوانم دارم پریدن را، پرواز را یاد گرفتن را، و فقط و فقط و فقط به آسمان نگاه کردن را تمرین میکنم. جوجه عقاب ها هم بالاخره یک روزی باید از آشیانه پرت شوند بیرون، تا پرواز را یاد بگیرند، منتها، جرمشان این است که ، در بالاترین قله ی کوهستانی سخت متولد شده اند، نه بالای چناری وسطِ طولانی ترین خیابانِ تهران.

*سید مرتضی آوینی
  • انارماهی : )

دیروز فهمیدم فلسفه به شور می آوَرَدَم

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۱۳ ب.ظ
میگه : گاهی یه چیزایی دستِ خودِ آدم نیست میگم : نه          همه چیز دستِ خودِ آدمهلبخند میزنه تو دلم میگم : اون حیوونه که گاهی یه چیزایی ش دستِ خودش نیست . نه تویِ آدمیزاد .خودتان را قائل به جبر میکنید از ترسِ اختیار ... وای بر آدمیزادِ این روزها ...
  • انارماهی : )

مردی در تبعیدِ ابدی

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۵۱ ق.ظ
- عشق . تو که می دانی- خب عشق که گناه نیست . چرا میترسی ؟- عشقِ به نامحرم ، حتّی ؟- محرمی و نامحرمی به نیّت بستگی دارد .- نیّتم که پاک است ، جراتم کم است .- حرف از پاکی و ناپاکی نیست ؛ حرف از قصد است . مقصدِ عشق ، حدِّ محرمی و نامحرمی را مشخص میکند .- مَرد ! آنچه میگویی ، با این جسارت ، آیا در دیانتِ ما خلاف نیست ؟- خلاف از چشمِ خدا یا خلاف از چشمِ آنها که به جایِ خدا حرف میزنند ؟- چه فرق میکند ؟ اینها هستند که احکامِ الهی را اجرا میکنند .- تو که از حکمِ عاشقی میترسی  چرا عاشق شدی مرد ؟- به اراده که نشدم . قصد عاشق شدن که نکردم . نخواستم که بشوم . بی خبر بودم که شدم . من این راه را به خود نپیمودم مُلّا! دیدم ، بی آن که بخواهم ببینم ، و از اراده ساقط شدم .- برایت توضیح میدهم تا آرام بگیری :آنچه به ارادهء انسانِ آگاه نیست ، از سه سرچشمه میجوشد : اول طبیعت آدمی که خلاف نمیکند و خلاف نمیخواهد و برای خلاف کردن هم ساخته نشده است ؛ چرا که در ساختِ خمیره ، سرشت و طبیعتِ آدمی ، شیطان ، هیچ دخالتی نداشته است و نخواهد داشت . شیطان ذره ای از آن گِل در اختیار نداشت _ زمانی که خداوندِ دو عالم ، به ساختِ حضرتِ آدم اقدام کرد . خداوندِ دو عالم پس از آنکه انسان را ، در استقلال محض و تجرّدِ مطلقِ خداییِ خویش ، پدید آورد ، آنگاه از شیطان خواست که انسان را سجده کند و شیطان ، نکرد ، پس نَفسِ شیطانی ، عَرَض است ، نفسَ الهی ، ذات . خدا جُز پاک نیافریده است : نگاهِ پاک ، قلبِ پاک ، تَنِ پاک ، روحِ پاک ... اما راهِ ابتلا به مَرَض را هم مسدود نکرده است تا پاک را بتوانی به اراده و با تسلط عقل و نقل ، پاک نگه داری . پس مَرَض ، عَرَض است ، طهارت و نجابت ، گوهر و اصل، پس اگر طبیعتِ تو چیزی را بطلبد ، آن چیز ، بد نیست .دوم ، ارادهء الهی ، یعنی هر آنچه خداوند به هر علت ، خواسته است که تو به آن مبتلا و اسیر شوی ، و در این جز خیر هیچ نیست و خوشا به حال آن کس که اسیر چنین بندی ست و مبتلای به چنین دردی که "دردمندان ، به چنین درد ، نخواهند دوا را"سوم ، خواستِ شیطان .شیطان زورمند است نه قدرتمند .قدرت از آنِ خداست ، زور از آنِ شیطان .شیطان با اتکای به زور ، انسان را به خلاف وامیدارد و از آنجا که این زور ، میکوشد به هر شکل که مقدور باشد حتی برای دَمی ، در خانهء  قدرت بنشیند ، به نظر میرسد که ابلیس از هر دَر که درآید ، خداوند ، از آنجا غایب است ؛ و این است کُفر . ابلیس مکانِ خدا را که قدرت است و خیر ، اشغال نمیکند ، بلکه مکانِ ابلیسی خویش را که زور است و ظلم ایجاد میکند .پس دو نیروی اول و دوم باید بگویند : حالی که تو به آن دچاری شیطانی ست یا غیر شیطانی . نیروی اول عقل سلیم را در درونِ خود دارد ؛ نیرویِ دوم وِجدان را . آیا عقلِ سلیم تو و وجدانِ شریفِ تو به تو میگویند که این عشق ابلیسی ست ؟+ بخشی از کتابِ مردی در تبعیدِ ابدی ، گفتگویِ مُلّا محمدِ صدرایِ قوامیِ شیرازی با مُلّا شمسای گیلانی که بی خبر عاشق شده ...
  • انارماهی : )

روزِ دوم

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۰ ق.ظ
یادمان باشد ماهماهِ خدایی ست که اول از مهربانی اش آگاهمان کرد بعد گفت منِ مهربان ، مالکِ روزِ حساب و کتابِ اعمالت هستم ...+ آیاتِ سروهء حمد را با دقتِ بیشتری بخوانیم ...
  • انارماهی : )

روز اول

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۴ ق.ظ
بارها مصیبت نازل شد و به نامِ صبر ، شیون ها کردیم ، بارها ناراحتی ها زیاد شد و به نامِ رضا ، شکایت ها کردیم ، بارها سختی ها آمد و به نامِ توکل ، تهمت ها زدیم [به مهربانیِ خدایمان] ، بارها و باز هم بارها پایمان لغزید و به نامِ امید عفو ، خودمان را پرتاب کردیم [به دره های گناه] ، بارها و بارها رحمت ها دیدیم [در حقِ سایرِ مخلوقات] و به نامِ تفکر ، کافر شدیم [به عدالتِ خدایمان] ، ... در سورهء مبارکهء سجده ، آیهء شریفهء بیست و یکم چنین آمده : به آنان ، از عذابِ نزدیک ، پیش از عذابِ بزرگ ، می چشانیم ، شاید بازگردند ...خطابِ آیه به تکذیب کنندگانِ آیات الهی ست و طبق تفاسیر ، عذابِ نزدیک را دنیا و عذابِ بزرگ را آخرت میدانند ... این بلایا و مصیبت ها و سختی ها و ناراحتی ها و تمامِ آنچه که میبینیم و نمیفهمیم را میفرستند که ما را بازگردانند ، میفرستند چون به ما ... امیدوارند ...
  • انارماهی : )
یادتان هست ؟ بچه که بودیم ، مثلن کلاسِ اول ، وقتی با یک نفر دوست بودیم ، رنگِ دفترمان ، تغذیهء زنگِ تفریحمان ، عروسکِ سرمدادی مان ، رنگِ کیف و کفشِ مان ، ... همه را با هم یکی انتخاب میکردیم . مدام و مدام دنبالِ وجهِ اشتراک بودیم که بسازیم ، هرچه اشتراکات بیشتر میشد ، ما هم بیشتر به دوستی خودمان می بالیدیم و کیف میکردیم ، حتی حروفِ اسم هایمان را هم میچیدیم کنارِ هم تا مشترکاتش را دربیاوریم ، گاهی حتی توهمِ اشتراک میزدیم و دوست داشتیم بیمارستان به دنیا آمدنمان هم یکی باشد ...ما با خدا یک وجهِ اشتراک داریم ، آن هم روحِ ماست که از وجودِ خودِ خداست که در ما دمیدهما را با احمد صلاللهعلیهوآلهوسلم دو وجهِ اشتراک است ، یکی خدایِ ما و دیگری دینِ ماو با علی بن اابی طالب علیهالسلام سه وجهِ اشتراک ، خدای ما ، دینِ ما ، مذهبِ ما .. سلسله را اگر ادامه دهیم ...ما را با آقا امامِ زمانمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف ، چند وجهِ اشتراک است ، خدایمان ، روحِ مان ، دینِ مان ، مذهبِ مان ، محبتِ مان ، انتظارِ مان ، زمانِ مان و تمامِ وجودمان که آقا سرپرستِ ماست ...این همه اشتراک داریم و آقا را به رفاقت و دوستی قبول نداریم ... عجیب مردمی هستیم ما* ما گِلِ ناچیزی بیش نیستیم ، قبول ... ولی با گُل که میتوانیم بشینیم ، همّت کنیم خب ...
  • انارماهی : )

30. مرحمت فرموده خود را زَر کنیم

سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۱ ب.ظ
بعضی آدمها توی فامیل یا دوستان یا آشنایان هستند که آدم میخواهد سر به تنشان نباشد ، وقتی میخواهند تشریف فرما شوند منزل و نورانی کنند خانه را و گناهانِ اهلِ خانه را به حرمتِ مهمان بودن با خود ببرند ، آدم عزا میگیرد که ای وای بر من ، فلانی [...]شنبه اینجا مهمان است ، برنامه هامان را جوری جور میکنیم که دیر برسیم به مهمانی ، ساعاتِ قرارمان را جوری تنظیم میکنیم که اصلن نباشیم و بقیه اهلِ خانه مراسم پذیرایی و ... را انجام دهند و به قولی شرّ مهمانِ ناخواندهء غیرِ قابلِ هضم از مناظر مختلفِ روحی و معنوی و مذهبی و ... کم شود .یک لحظه موقع اینجور تصمیم گرفتن برای بعضی مهمان ها و بعضی آدمهای دور و اطراف اگر اینگونه فکر کنیم که :خوب است وقتی میرویم درِ خانهء آقا امام زمان ، به اهلش بگوید : من حوصلهء این را ندارم برنامه هام را جوری بچینید که وقتی میاید من نباشم و پاسخش را خودتان یک جوری بگویید و ردش کنید که ریختِ نحسش را نبینم ... ؟ نه خوب است خدایی ؟ خب ما اطمینان داریم آقا که درِ خانه شان رفته ایم آنقدر بزرگ اند که به ما نگاه نمیکنند که ریختِ نحسمان را ببینند یا نه ، به کرامت و بزرگواری خود و خاندانشان نگاه میکنند . ما هم میتوانیم بزرگ شویم ، فقط کافی ست بخواهیم .
  • انارماهی : )