انارماهی

بسم الله

بایگانی

مردی در تبعیدِ ابدی

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۵۱ ق.ظ
- عشق . تو که می دانی- خب عشق که گناه نیست . چرا میترسی ؟- عشقِ به نامحرم ، حتّی ؟- محرمی و نامحرمی به نیّت بستگی دارد .- نیّتم که پاک است ، جراتم کم است .- حرف از پاکی و ناپاکی نیست ؛ حرف از قصد است . مقصدِ عشق ، حدِّ محرمی و نامحرمی را مشخص میکند .- مَرد ! آنچه میگویی ، با این جسارت ، آیا در دیانتِ ما خلاف نیست ؟- خلاف از چشمِ خدا یا خلاف از چشمِ آنها که به جایِ خدا حرف میزنند ؟- چه فرق میکند ؟ اینها هستند که احکامِ الهی را اجرا میکنند .- تو که از حکمِ عاشقی میترسی  چرا عاشق شدی مرد ؟- به اراده که نشدم . قصد عاشق شدن که نکردم . نخواستم که بشوم . بی خبر بودم که شدم . من این راه را به خود نپیمودم مُلّا! دیدم ، بی آن که بخواهم ببینم ، و از اراده ساقط شدم .- برایت توضیح میدهم تا آرام بگیری :آنچه به ارادهء انسانِ آگاه نیست ، از سه سرچشمه میجوشد : اول طبیعت آدمی که خلاف نمیکند و خلاف نمیخواهد و برای خلاف کردن هم ساخته نشده است ؛ چرا که در ساختِ خمیره ، سرشت و طبیعتِ آدمی ، شیطان ، هیچ دخالتی نداشته است و نخواهد داشت . شیطان ذره ای از آن گِل در اختیار نداشت _ زمانی که خداوندِ دو عالم ، به ساختِ حضرتِ آدم اقدام کرد . خداوندِ دو عالم پس از آنکه انسان را ، در استقلال محض و تجرّدِ مطلقِ خداییِ خویش ، پدید آورد ، آنگاه از شیطان خواست که انسان را سجده کند و شیطان ، نکرد ، پس نَفسِ شیطانی ، عَرَض است ، نفسَ الهی ، ذات . خدا جُز پاک نیافریده است : نگاهِ پاک ، قلبِ پاک ، تَنِ پاک ، روحِ پاک ... اما راهِ ابتلا به مَرَض را هم مسدود نکرده است تا پاک را بتوانی به اراده و با تسلط عقل و نقل ، پاک نگه داری . پس مَرَض ، عَرَض است ، طهارت و نجابت ، گوهر و اصل، پس اگر طبیعتِ تو چیزی را بطلبد ، آن چیز ، بد نیست .دوم ، ارادهء الهی ، یعنی هر آنچه خداوند به هر علت ، خواسته است که تو به آن مبتلا و اسیر شوی ، و در این جز خیر هیچ نیست و خوشا به حال آن کس که اسیر چنین بندی ست و مبتلای به چنین دردی که "دردمندان ، به چنین درد ، نخواهند دوا را"سوم ، خواستِ شیطان .شیطان زورمند است نه قدرتمند .قدرت از آنِ خداست ، زور از آنِ شیطان .شیطان با اتکای به زور ، انسان را به خلاف وامیدارد و از آنجا که این زور ، میکوشد به هر شکل که مقدور باشد حتی برای دَمی ، در خانهء  قدرت بنشیند ، به نظر میرسد که ابلیس از هر دَر که درآید ، خداوند ، از آنجا غایب است ؛ و این است کُفر . ابلیس مکانِ خدا را که قدرت است و خیر ، اشغال نمیکند ، بلکه مکانِ ابلیسی خویش را که زور است و ظلم ایجاد میکند .پس دو نیروی اول و دوم باید بگویند : حالی که تو به آن دچاری شیطانی ست یا غیر شیطانی . نیروی اول عقل سلیم را در درونِ خود دارد ؛ نیرویِ دوم وِجدان را . آیا عقلِ سلیم تو و وجدانِ شریفِ تو به تو میگویند که این عشق ابلیسی ست ؟+ بخشی از کتابِ مردی در تبعیدِ ابدی ، گفتگویِ مُلّا محمدِ صدرایِ قوامیِ شیرازی با مُلّا شمسای گیلانی که بی خبر عاشق شده ...
  • انارماهی : )

پرواز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی