انارماهی

بسم الله

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «و من تنها پدر می خوانمش» ثبت شده است

برای تو که اینجا را نمیخوانی نوشتن راحت تر است از بقیه. شاید حتی ندانی وبلاگ یعنی چی، همان طور که یادت نمی ماند آن برنامه ای که هرشب توش پیام رد و بدل میکنی وایبر است یا واتس اپ یا تلگرام. برای تو که باید دو ساعت توضیح دهیم اینستاگرام چیست و بگوییم که تارت سبزیجات همان غذایی ست که خوردی و دوست داشتی و با کدویِ سرخ کرده فرق دارد. برای تو که صبح ها با یک لبخندِ عمیق نگاهم میکنی و شب ها آرام از کنارم رد میشوی که بیدارم نکنی و پتو را بکشی رویِ آبجی فاطمه. برای تو که فوت و فن های رانندگی را فقط به من یاد میدهی و برای تو که موسیقی گوش دادن را خیلی دوست نداری ولی وقتی ما بخواهیم حرفی نمیزنی. برای تو که کاشفِ بهترین رستوران های شهری و حتی اگر در کورترین نقطه ی چالوس دنبالِ رستوران باشیم جایش را بلدی. برای تو که خوش سفری برای تو که کیفت را نمیدهی به من که سنگینم نباشد، برای تو که شیشه های عینکت شکسته، برای تو که اس ام اس های طولانی ات را من تایپ میکنم و میدانم وقتی نوشتی "جمعه مهمون داریم بیا که کمکِ مادت باشی" چقدر طول کشیده و چقدر دقت کردی دقیق تایپ کنی و باز "ر" مادر را جا انداختی، برای تو که شب ها آخرین نفر میخوابی، برای تو که هیچوقت تنها کاری که از دستت برمیاید را دریغ نمیکنی، برای تو که جنگ یک چاک عمیق انداخته بینِ ابروهات و هفتاد درصدت را از ما گرفته ولی لبهات هنوز صد در صد میخندد، برای تو، برای تو مینویسم پدر، برای اولین بار

دوستت دارم.


* نمیدانم شعر از کیست

  • انارماهی : )