انارماهی

بسم الله

بایگانی

اندکی نزدیک تر دیوانه جان

سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۲۳ ق.ظ

خوب است که یک جایی باشد که هر چند وقت یک بار آدم خودش را در آن ببیند. خودِ رد کرده اش را. ببیند که از چه راهی، از کدام کوچه ها، با چه کسانی و از میان کدام کلمه ها و حس ها رسیده است به اینجا.

گه گاهی که گذشته ی این وبلاگ را مثلِ امشب ورق می زنم. دلم به خودم گرم می شود. به روزهایی که الان نفس می کشم، به لحظه هایی که فی الحال دارم، به نقطه هایی که الان رویشان می ایستم. خوب است آدم گاهی سرش را برگرداند و ببیند این راه را چطور آمده و چگونه آمده و بعد به وسوسه های شیطان که می گوید:

از این شاخه به آن شاخه پریدی

به اون که در گوشت زمزمه می کند: هیچ راهِ مشخصی نداشتی

بگویی نه، همین بوده، اتفافا من الان دقیقا همان جایی هستم که دوست داشتم باشم، درست در همان نقطه ای که انتظارش را می کشیدم، بگویی دهانت را ببند و سرِ جایت بنشین، من همانی هستم که دوست داشتم باشم.


در خوانده ها رسیدم به خوابی که دیده بودم، خوابِ دنبالِ یخ گشتن برای رویِ جنازه ی خودم. خواب ها شاید از یاد آدم برود، ولی حسش می ماند. حسِ لحظاتِ اضطراری که دنبالِ یک یخ بزرگ می گشتم برای رویِ جنازه ی خودم. اصلا ترکیبِ جالبی ست نه؟ جنازه ی خودم. من می خواستم جنازه ی خودم را زنده کنم، و کردم.


  • انارماهی : )

منِ دوباره

نظرات  (۴)

سلام علیکم
سال نو مبارک
ان شاالله همیشه در جایی باشید که قبلا افقش را ترسیم کرده بودید
عاقبتتون بخیر بحق حضرت ابوتراب
زندگی ت و جاری بودنت مبارک... 
پاسخ:
از حالت برام بگو فاطمه

سلام 

مهم همینه کسب رضایت از زندگی، خداروشکر که راضی هستید 
موفق باشید
:(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی