انارماهی

بسم الله

بایگانی

پررنگ می‌خوانم

يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۳۹ ق.ظ
قرآنِ زندگی ام کم شده. خیلی. باید از نو بخوانم. و تو را با قرآن از زندگی ام کم کنم؛ خیلی کم. آنقدر کم که گم شوی؛ هیچ شوی؛ از میان خوابهایم بروی. من تو را همان روزها بخشیدم گرچه انکارم کردی؛ طوری که انگار در زندگی خودم هم نبوده ام اما باید بروی. گرچه رفقای خوبی برای هم بودیم، گرچه خیلی مسائل اگر نبود شمس و مولانای درست و حسابی ای از ما در میامد؛ گرچه با تمام وجودم دوستت داشتم و شاید هنوز هم دارم اما با تمام اینها و باقی چیزهایی که در دلم مهر و موم شده می ماند باید بروی گم و گور شوی از خوابهام؛ از فکرهام؛ از تمام لحظاتم. باید از نو قرآن بخوانم؛ از نو این بار "مادرانه" کلمه‌ها را ادا می‌کنم.


  • انارماهی : )

از اینجا که منم

منِ دوباره

نظرات  (۳)

سلام
چه به دلم نشست. قرآن من هم کم شده بود.
 از این دوستها یا آدمهای خوبی که نمیفهمیم چطوری و از کجا چوب خوردیم ازشان. که فقط میشه دور شد و حتی نمیشه بهش گفت چرا؟ از اینهایی که خوبند اما یکهو وقتی درباره ات حرف میزنن می بینی داشتند تحملت میکردند و تو را هم شان خودشان نمی دیدند...
از این آدمها که به جای بد آمدن از آنها، آدم از خودش بدش می آید...از اینها که باید از تو ذهنمان پاک کنیمشان، با تمام خاطرات خوبشان... :(
  • ســامره فـ . م
  • منم از امروز همین تصمیم رو گرفتم. ملیکا نوشته هات یه طورایی حس آرامش میده


    راستی پیام قبلیم رو گرفتی؟ واضح بود؟ درست داشتی بیشتر میتونیم تو تلگرام یا تالکری صحبت کنیم چون منم چندسالی درگیر بودم تا راه صحیح رو پیدا کردم
    موفق باشی عزیزم... 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی