انارماهی

بسم الله

بایگانی

مهربانی را بیاموز ...

پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۵۴ ق.ظ

خانم دکتر می گفت تو می فهمی، می گفت بچه ها از همان روزهای اول جنینی هویتشان شکل می گیرد، و وقتی مادر و پدر با او حرف می زنند احساس خوبی پیدا می کند. من آن دوران را از دست دادم. نمی توانستم با تو خوب حرف بزنم، با خدایت بیشتر حرف زدم تا با تو. حالا هم که آمده ای و مونسم شده ای، باهات حرف ها دارم اما، خانم دکتر می گفت بچه از وقتی خواندن می آموزند، خواندن حرف های پدر و مادرشان را خیلی دوست دارند تا شنیدنش. من برای تو نامه ها نوشته ام. پس باز هم می نویسم. به امید روزی که خواندن بدانی.


دخترکِ نازم.

در نوشته های پیشین برایت از معنی ایمان گفته ام. باز هم بدان که ایمان از ریشه ی "امن" به معنی بودنِ در امنیتِ محض است، و مومن کسی ست که هم احساس امنیت می کند و هم احساس امنیت می بخشد. حال که دختری بدان، در آینده ای نه چندان دور، احساسِ امنیتِ مملکتی به نامِ خانه به عهده ی توست، و اگر تو در امان باشی، بقیه نیز در امان اند.

دخترم

انسان در حالتِ امنیت، شاد است، می خندد، بازی می کند، شعر می گوید، شعر می خواند، در تکاپو و تلاش و بودن است. در امنیت است که انسان در محضِ شکوفایی ست. شکوفاییِ خودش، شکوفاییِ دیگران. پس کلیشه ها را دور بریز، بی مرز مومن باش، بی مرز محبت کن، بی مرز ببخش، بی مرز چشم بپوش و مهربان باش و مهربان باش و مهربان باش.


و در حذر از کلیشه ها همین قدر به تو بگویم که مِسکه نوه ی فضه خاتون روزی در ایام حج بر یکی از ائمه مشرف می شود و خاطره ای را نقل می کند که از زبان مادربزرگ شنیده: فضه می گوید هنوز مسلمان نشده بودم، دخترِ رسولِ خدا کنارم نشسته بود. عصر جمعه ای بود، حضرتِ زهرا سلام الله علیها مرا صدا زد، گفت: فضه، نزدیکِ غروب است، روزِ جمعه است، زمانِ استجابتِ دعاست، فضه تو از خانواده ات دور افتادی، شان و منزلتت پایین آمده، دل شکسته ای و احساس غربت می کنی، من دعا می کنم، تو آمین بگویی، حتماً مستجاب می شود ... ؛ فضه می گوید اینجا بود که مسلمان شدم ...


می بینی جانِ مادر ... اگر بخواهی خانه ی شکوفایی داشته باشی، باید کلیشه ها را دور بریزی،یعنی گاهی از کنیزت بخواهی برای دعایت آمین بگوید ... باید مهربان باشی و مهربان باشی و مهربان باشی تا مانند مادرت زهرا سلام الله علیها شکوفا باشی و شکوفایی ببخشی.


پ.ن: سند روایت را نمیدانم، از زبان استادی شنیدم و بر دلم خوش نشست.


  • انارماهی : )

برای دخترم

نظرات  (۶)

  • مـــحـــدثـــه ...
  • می تونم یه سوال بپرسم؟
    به نظر شما کودکی که هیچ گاه نتونه به خانواده خودش،پدر و مادرش، به عنوان یک تکیه گاه و منبع امنیت نگاه کنه،آیا در آینده می تونه «به راحتی» به خداوند تکیه کنه ؟یا به اصطلاح خودمون توکل کنه؟ فرض رو اینجوری بگیرید که سیستم خانواده کودک و ومن جمله پدر و مادرش به گونه ای بوده که کودک،بیشتر از این که امنیت رو در اون محیط و در کنار پدر و مادرش احساس کنه، ناامنی سهمش بوده،کودک اولین افراد غیر قابل اعتماد رو در زندگی خودش، پدر و مادرش می دونه.
    کودکی که بذر بی اعتمادی و پایدار نبودن آدم ها،من جمله پدر و مادرخودش،درش ریشه دوانیده به نظرتون بزرگ تر که شد اصلا معنای مومن بودن و امنیت داشتن رو در پناه خداوند،می تونه به راحتی درک می کنه؟
    پاسخ:
    سلام
    نوع رابطه ی مادر با پدر در هفت سال اول است که نوع رابطه ی کودک با خدا را در سنین نوجوانی تضمین یا تخریب میکند . چون در هفت سال اول برای بچه ، پدر همان خداست، و اگر مادر به حرف پدر گوش ندهد، از پدر بد بگوید، پدر را دور بزند و اسمش را سیاست زنانه بگذارد، به پدر دروغ بگوید و ... بچه میاموزد که میتوان خدا را جدی نگرفت، میشود خدا را دور زد، خدا همه جا نیست و ... کلا توحید بچه از طریق رابطه ی مادر با پدر شکل میگیرد.
    اما
    در جهان قانون رحمت داریم، قانون بخشایش داریم، قانون استغفار داریم،  بشر به مدد این قوانین و با خواست و اراده ی خود میتواند در هر سنی که باشد و با هر خانواده ی مزخرفی که دارا باشد صاحب ایمانی شگرف گردد و احساس امنیت کند و امنیت ببخشد.
  • مـــحـــدثـــه ...
  • √ خانواده کودک و من جمله
    √ می تونه به راحتی درک کنه؟

    بابت غلط های تایپی عذر خواهی می کنم :)
    یاحق
    من خواننده ی خاموش وبلاگتون هستم اما این متن بقدری مرا بوجود اورد که مجبور بنوشتن شدم،مرحبا به این قلم.ازخدای مهربونم میخوام چندین برابر اثر گذاری و صفا و برکتی که به قلمتون دادن  به حال و هوای دلتون بدن.
    توفیق تان روزافزون
    پاسخ:
    سلام
    لطف دارید
    ممنونم
    : )
    و اینچنین عاقبت فضه بخیر شد
    شاید مادر دعایی هم برایش کرده است ...



    سلام علیکم مومن
    عاقبتتون بخیر بحق حضرت ابوتراب
    پاسخ:
    سلام

    الهی آمین
  • طهورا از جنوب
  • سلام دوست خوب بی مز من ( : 
    چقدرررر دلنشین بود حالمو خوب کرد مرسی . میشه منم دعا کنی؟ 
    پاسخ:
    سلام
    چشم
    شما هم من رو دعا کن
  • طهورا از جنوب
  • ببخشید غلط املایی داشتم خواستم بنویسم بی مرز

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی