و کفی بالموتِ واعظا
شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۱۵ ب.ظ
تو از مرگ میگویی، از "چند صباحی" که با همیم
و بعد
با ذوق کودکانه ای دست به هم میکوبی و شعری را میخوانی که من نمیشناسمش ولی شاید برای تو یاداور روزهای خوشی ست
"ما همه بازیگر این صحنه ایم"
بعد که میبینی اشک میریزم بی خیال و راحت میگویی ام: "چرا گریه میکنی؟ مگه غیر از اینه؟"
و نمیدانی
نمیدانی که با تو زیباترین فیلم زندگی من کلیک خورده که دوست دارم تا ابد بازیگرش باقی بمانم.