انارماهی

بسم الله

بایگانی
اوایل دوست داشتم معلم بشم، هنوزم دوست دارم ولی اوایل به این دلیل دوست داشتم معلم بشم که نه ماه از سال رو با آدم هایی بگذرونم که بالاخره یه جوری دارن از من خط میگیرن. دوست داشتم مثلا تا آخر سال چند نفر از بچه های کلاس از همون مارک خودکاری استفاده کنند که من دارم، یا رنگی رو دوست داشته باشن که من دوست دارم، جوری سلام کنند که من سلام میکنم و ... خلاصه دلم میخواست "من" تو گوشت و پوست و استخون بچه های کلاس نفوذ کنم، یه جوری که همه مثلِ من نگاه کنند.

بنظرم مثلِ "من" بودن خیلی خوب بود. خب من آدمِ خاصی بودم، بالا پایین های زیادی رو تجربه کرده بودم و جسارتی تو وجودم بود که هر کسی نداشت، پس اگر همه مثلِ من میشدند دنیا خیلی قشنگ میشد. (خیلی از کسانی که میخوان کارهای فرهنگی خیلی بزرگ بکنند همین نگاه رو دارند، بحثش بماند)

حالا با اینکه هنوز دوست دارم معلم بشم و ابدا از معلم شدن ناامید نشدم، دیگه دلم نمیخواد کسی مثلِ من بشه. دوست دارم آدم ها رو ببینم و بشناسم و کشف کنم. دوست دارم تفاوت های آدم ها رو بهشون نشون بدم، دوست دارم بهشون بفهمونم که اونها هم مثلِ خیلی دیگه از آدم بزرگ های دنیا میتونن بزرگ و شاذ و غیر قابل پیش بینی باشن.

من از یه رویا، یا از یه دنیای ناشناخته حرف نمیزنم، حتی نمیخوام آرمان های خاصی رو زنده کنم، همه ی ما قهرمانیم، همه ی ما شاذ و نادر و متفاوت و جسوریم. همه ی ما با بقیه فرق داریم، یکی با لج دربیاریش، یکی با سکوتش، یکی با صبوریش، یکی با خودخواهیش، ... ولی چیزی که مهمه اینه که این صفت، این چیزی که ما رو از بقیه تمییز میده نشه دستمایه ی کسانی که بخوان از ما برای اهداف خودشون استفاده کنند. باید قبل از اینکه یکی باشه که بیاد بگه "فلانی تو چقدر اینجوری ای" به آدم ها کمک کنیم "جور" خودشون رو بشناسن، جنس خودشون رو بدونن، خودشون رو بلد باشن.

نه برای اینکه به ما کمک کنند، نه برای اینکه مثلِ ما بشن، نه برای اینکه آرمان های ما رو دنبال کنند، فقط و فقط برای اینکه بتونن از گوهر ناب انسانی شون مراقبت کنند.

  • انارماهی : )

اجتماعی

نظرات  (۱۲)

  • رنگ خدایے . . .
  • متفاوت باشیم ...
  • بنت الرضا
  • به عنوان یه معلم باید بگم عاااالی توصیف کردید👌🏻
    معلمی لذت بخش ترین شغل دنیاست!
    وقتی دست بچه ها رو می گیری و قدم قدم با دنیای خودشون آشناشون می کنی، وقتی توانایی هاشونو یادشون میاری
  • فاطمه نظری
  • :)
  • عطیه میرزاامیری
  • ی مدت قرار بود مثلا معلم من باشی
    اسم نهال رو هم گذاشته بودی روم
    ولی...
    پاسخ:
    آدما نمیتونن معلم کسی باشن که معلم نمیخواد
    آدمای کمی هستن که به این علت میخوان معلم بشن،خیلی کمن!
    از معلم خوشم نمیاد،مسئولیت سنگینیه و امکان داره حق الناس زیادی به گردنت داشته باشه(منظورم شما نیستی)
  • ...:: بخاری ::...
  • هنو با معلم شدن کنار نیومدم.
    امادگی دارم بیای مخمو بزنی.
    چه خوب که نگاه تون عوض شد و به این نگاه فوق العاده رسیدید
    انشالله معلم بشید :) 
    من خودم حاضرم بچه مو بسپارم دستتون :)))
    انارماهی...
    این اسم حالم رو خوب کرد!ترکیب دوست داشتنی است!
    دلتون انار و لبخندتون ماهی!
    اولین پستی که تو وبلاگت خوندم درمورد دعا کردن بود...
    درمورد فلسفه ی التماس دعا و چاپار...
    یکی دوسال بعدش هم برای اولین بار دیدمت...
    با یه شال آجری و یه لبخند گرم و یه بغل محکم محکم....

    یادش بخیر....
    پاسخ:
    روسری آجری بود ...
    : )

    نمیدونم الان چجوری ام و چه رنگی و شل یا محکم
  • ویار تکلم
  • ولی من هیچوقت دوست نداشتم معلم بشم. شاید دوست نداشتم به کسی خط بدم در حالی که مطمئن نباشم خطم درسته... 
    سلام
    عالی بود
  • عباس زاده
  • سلام علیکم مومن
    عید بندگی بر شما مبارک
    التماس دعا
    عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی