انارماهی

بسم الله

بایگانی

گونه های گلی آلبالویی شده بود.

سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ
باغچه ی حیاط، پر از آلبالوهای رسیده بود. عزیز نمیرسید که بچیندشان. قاسم رفته بود سفر و گلی هنوز آنقدری نوعروس بود که نشود دست هایش را طلاکوبِ سرخیِ آلبالوها کرد. عزیز گذاشته بود به حالِ خودشان. کسی چه میدانست آلبالوها مهر و مومِ سنگ های حیاط میشوند وقتی لا اله الا الله گویان جنازه ی قاسم رویِ دست ها میچرخید و گلی صورت به ناخن سرخ میکرد که زین پس چه کسی حریمِ این آشیانه را مرد میشود؟

  • انارماهی : )

کبوترماهی

نظرات  (۱۰)

  • سعادت سلیمانی
  • متن تاثیر گذاری بود توضیحات نداره بیشتر متوجه بشیم؟؟
  • آبجی خانوم
  • چرا یاد زری سووشون افتادم :/
    +++++++++++++++++++
  • لیلا پارسافر
  • خیلی قشنگ بود .کاش به جمله ماقبل اخر و صورت سرخ گلی ختم می شد.
    و نه به مردی که بعدها میاد.
  • انــــــ ـار
  • اووه!
    خیلی سوز داشت
  • مهدی صنعتی
  • قشنگ بود
  • خارج ازچارچوب
  • منم یاد قاسم یه حبه قند افتادم!
    پاسخ:
    هیچوقت نتونستم این فیلم رو کامل ببینم
    وآآآآآآآی ..
    آخ
    من هم فکرم و حالم رفت به زری و یوسفش
    پاسخ:
    : )

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی