انارماهی

بسم الله

بایگانی

مرگ

شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۳۰ ق.ظ
از همان بچگی که خانهء کودکی هایم را هنوز نکوبیده بودند میدانستم میایی مینشینی رویِ طاقچهء توی اتاق نشیمن و نگاه میکنی ببینی کدام یکی را بیشتر میپسندی و دستش را میگیری و با خودت میبری . فکر میکردم هرکس خوشگل تر باشد را بیشتر دوست داری . برای همین فکر میکردم هیچوقت سراغ من نخواهی آمد . خانه را کوبیدند ، طاقچه را بردند ، نمیدانم جایِ تازه ای که برای نشستن پیدا کرده ای کجاست ولی هنوز انگار به تمناهای کودکی ام گوش میکنی که هیچ کس از اهلِِ خانهء کودکی هایم اگرچه دور شده ولی کم نشده . کاش رویِ طاقچهء خانهء معصومه هم نمینشستی و بابابزرگِ خوشگلش را نمیبردی . کاش در کودکی هایم برای معصومه هم ... برای طیبه هم ، برای تمام بابابزرگ ها و مامان بزرگ های دنیا هم خواسته بودم که نبری شان . + فاتحه بخوانید برای مادربزرگِ دوستم طیبه و پدربزرگِ دوستم معصومه .
  • انارماهی : )

کوچنامه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی