انارماهی

بسم الله

بایگانی

مثلِ من با مثلِ یزید بیعت نخواهد کرد ...*

سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۱ ب.ظ
سومِ شعبان المعظمِ سال شصتِ هجری ، کاروانِ عشق که از مدینه کوچِ عاشقانهء خویش به دیار محبوب را آغاز کرده بود ، بعد از پنج روز سفر به شهرِ مکه رسید . مردم به استقبالِ بنی هاشم آمدند و پشتِ سرِ امام حسین علیه السلام به نماز ایستادند ، هم چنین گروه گروه نزدِ پسرِ فاطمه سلام الله علیها آمده و ارادتِ خویش را ابراز میکردند .چون خبرِ مرگِ معاویه و امتناع امام حسین علیه السلام از بیعت با یزید خلیفهء فاسق ، به کوفه رسید ، شیعیانِ کوفه در خانهء سلیمانِ صرد خزاعی جمع شدند و تصمیم گرفتند از حسین بن علی علیه السلام دعوت کنند به کوفه بیاید و عهده دار امور شیعیان شود . با سخنانِ سلیمان که از فسق و فجورِ پسرِ معاویه سخن میگفت شیعیان تصمیم گرفتند برای امام حسین علیه السلام نامه نوشته و پسرِ دختِ پیامبر اسلام سلام الله علیها را به کوفه بخوانند .مقدارِ نامه ها هر روز بیشتر و بیشتر میشد ، سلیمان صرد خزاعی ، حبیب بن مظاهر و مسیب بن نجبه از شیعانی بودند که برای امام به مکه نامه نوشتند و گفتند : ای پسرِ سولِ خدا ما پیشوایی نداریم به سوی ما توجه کن و به شهر ما قدم رنجه نما ... نعمان بن بشیر به قصر دارالاماره کوفه نشسته و زمام امور را به دست گرفته ولی ما شیعیان از نماز خواندن پشت سر او امتناع میکنیم و منتظر شما میمانیم تا بیایید و او را از کوفه بیرون کنیم . شمار نامه ها روز به روز بیشتر میشد ، یکی از به بار نشستنِ درختان میوه کوفه میگفت و یکی از انتظار و دیگری از ظلمِ والیانِ حکومتی . شماره نامه ها از روزی صد نامه یک روز به ششصد نامه رسید ، تا آنکه مجموع نامه ها دوازده هزار نامه شد که حضرت تمام آنها را خوانده ، تامل کرده و وبی جواب گذاشته بودند . پانزدهم رمضانِ سالِ شصتِ هجری بود که امام علیه السلام مسلم بن عقیل پسر عموی خود را به کوفه فرستاد تا از اوضاع شهر کوفه و مردمی که به عهد ناشکنی شهره بودند را شناسایی کند . چون مسلم به کوفه رسید به خانهء مختار ثقفی رفته و در آنجا اقامت گزید و نامهء اباعبدالله علیه السلام را برای مردم خواند : هانی‌ و سعید آخرین‌ فرستادگانی‌ بودند که‌ نامه‌های‌ شما را برای‌ من‌ آوردند. به‌ من‌ نوشته‌اید نزد ما بیا که‌ رهبری‌ نداریم‌. من‌ برادر و پسر عمویم‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ را نزد شما می‌فرستم‌ تا مرا از حال‌ شما و آنچه‌ در شهر شما می‌گذرد خبر دهد ... پس از ان مردم کوفه گروه گروه برای بیعت با مسلم پیش آمدند و جمع کثیری از مردم با امام حسین علیه السلام بیعت کردند تا آنجا که مسلم بن عقیل که رحمتِ خدا برای او باد به امام حسین علیه السلام نوشت : براستی‌ که‌ مردم‌ این‌ شهر گوش‌ به‌ فرمان‌ و در انتظار رسیدن‌ تواند ... همچنین ورود فرستادگان یزید به مکه و آگاهی امام از نیتِ نهایی آنان مبنی بر حمله به جانِ مبارکِ حضرت حینِ مراسم نورانی و مطهر حج ، امام را به خروج از مکه به سمتِ عراق مصمم تر ساخت تا آنجا که حج واجبِ خود را به عمره تبدیل ساخت و در روز هشتم ذی الحجه به همراه هشتاد و شش نفر از یاران و بستگانِ خویش مکه را به سمتِ عراق ترک کرد . یزید ملعون که از قصد امام بر حق شیعیان آگاهی یافت نعمان بن بشیر حاکم کوفه را عزل و عبیدالله بن زیاد را به جای وی بر تخت امارت کوفه نشاند ، عبید الله بن زیاد که مخفیانه وارد کوفه شده بود فضا را موافق با ورود امام حسین علیه السلام احساس کرد و با جو رعب و وحشتی که به پا ساخت موجب شد مردمان سست عنصر کوفه بیعت خود را با مسلم بشکنند و وی را تنها بگذارند . و فردا ادامهء ماجرا ... + منبع : آوینی دات کام * از سخنان امام حسین علیه السلام
  • انارماهی : )

سفرنامه ی محرم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی