انارماهی

بسم الله

بایگانی

3. من خودم را پیدا میکنم

سه شنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ

یک چیزی توی این دنیا جای ش خالی ست ، یعنی دنیای این روزهای زندگی ام یک چیزهایی کم دارد و یک چیزهایی زیاد . مثلن من هیچوقت به رفتارِ مامان دقت نکرده بودم که چجوری باهام حرف میزند ، مراعاتِ حالم را میکند یا نه ، حواسش به اینکه من کار دارم و نباید صدام کند هست یا نه ، حق دارد بیاید یهو توی اتاقم یا نه ، اصلن چرا من هیچوقت درِ اتاقم بسته نیست ، ... من قبلن به این چیزها اصلن فکر نکرده بودم . حالا اما فکر میکنم ، برام مهم شده ، خیلی هم مهم شده ، قبلن مهم نبود که بابا کجاست ، ما چجوری زندگی میکنیم ، مامان واقعن حالش از دید و بازدید عید بهم میخورد به نظر من احترام گذاشته و نرفته یا علت دیگری دارد ، چرا خاله این مدلی با بچه اش حرف زد ، علت اصلی اختلاف بینِ مامان و خاله هام چیست ، دایی از کی از همهء ما بدش آمد ، اینها توی توهمِ علاقه اند یا واقعن بابایشان را دوست دارند و ...

مدتهاست جای خیلی چیزها توی زندگی ام عوض شده ، به چیزهایی فکر میکنم که قبلن مهم نبود و از چیزهایی حرف میزنم که قبلن اصلن در مخیله ام نمیگنجید ، مدتهاست بخش های عمیقی از حافظه ام تبدیل به نقطهء ماتی شده که هیچ چیزی ازش معلوم نیست ، مثلِ مِهـ ، یک مِهـ غلیظ که هیچ جوره نمیشود از توش رد شد ، من ولی قصد کرده ام رد شوم ، میخواهم در گذشته سفر کنم ، روزهای خوب و فکرهای خوب و حرفهای خوبم را بردارم بیارم حالا و امروز ازش استفاده کنم ، میخواهم جودی آبوتِ برای بابالنگ دراز نویس ذهنم را از توی آن مِهـ غلیظ بکشم بیرون و بشانمش روی پام و ازش بخواهم دوباره برایم بنویسد ... مثلِ قبل


نوشته شده با انگشت های کبوترماهی  ||
  • انارماهی : )

کبوترماهی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی