انارماهی

بسم الله

بایگانی

روزی روزگاری ...

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ق.ظ
مردِ تنهایِ به دیوار تکیه داده ای بود. صبح تا غروب کنارِ دیوارِ بانکِ سرِ کوچه ایستاده بود و تسبیح دورِ انگشت میگرداند. از کفش های چرمِ خاک خورده اش نمیشد چیزی فهمید، همین طور که از یقه ی نیمه بازِ به عرق نشسته پیراهنِ سفیدش معلوم نبود اهل کجای شهر است. حاج محمود یک نگاه که به شلوارش انداخت فهمید دستش به دهانش میرسد. لنگه ی شلوارِ تُرکی که حاج خانم برای دامادِ تازه از راه رسیده خریده بود و گذاشته بود تویِ کمدِ نرگس دخترش تا روزِ جهازبران با خودش ببرد پایِ مرد بود، حاج محمود یادِ سیصد و هفتاد و سه هزار تومانی که به حاج خانم داده بود افتاد و همان طور که از پشتِ پیشخوانِ مغازه به مرد نگاه میکرد آهی کشید و با خودش حساب کرد وقتی یک قواره چادر مشکی را خریده اند صد و بیست هزار تومان یحتمل شلوار دور و برِ دویست و پنجاه تومانی آب خورده که دمِ غروب نرگس زنگ زده مغازه که کاظم شاگردِ تازه از سربازی برگشته اش دو بسته پنج هزاری ببرد خانه. وقتی برگشت یک کاسه توت سفید توی دستش بود، حاج محمود به دیدنِ توت ها گرهِ ابرو باز کرد و به کاظم تعارفی زد و او هم که انگار از درِ خانه تا مغازه منتظرِ فرصت بوده، یک مشت توت حواله ی دهانش کرد. مرد هنوز داشت زمین را نگاه میکرد و تسبیح میچرخاند. حاج محمود فکر کرد اگر سر بلند کند شاید بشناسدش، شاید کمکی، آدرسی، یا ... . اذان مغرب شد، همان دمِ مغازه وضو گرفت و مغازه را به کاظم سپرد و راهیِ مسجدِ تهِ کوچه شد، از کنارِ مرد که رد میشد بهتر نگاهش کرد، آشنا نمیزد، سنش هم به بپای دخترِ مردم بودن نمیخورد، حی علی الصلاتِ اذان گام هایش را تند کرد و از خیر مرد گذشت. وقت برگشت، مرد همانجا بود. حاج محمود از عباس آقا خداحافظی کرد و دوباره از کنارِ مرد رد شد، این بار ایستاد، نگاهش کرد، مرد سرش را بالا آورد: دیگه وقتشه حاج محمود آقا ...

ظرف توت از دستِ کاظم افتاد، حاج محمود جلوی دیوارِ کنارِ بانکِ سرِ کوچه، جامِ حق را سر کشیده بود.
 
  • انارماهی : )

داستانک

نظرات  (۱)

جالب بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی