روزها
چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۲۱ ب.ظ
از دو حال خارج نیست، یا من یک رادیو تاسیس میکنم که متون را به آن سَبکی که من میخواهم بخوانند، نه محاوره ی آبَکی یا رادیویی ها تصمیم میگیرند آن طوری که من میخواهم متون را بخوانند، نه ماوره ی آبَکی. بعد از آن روز من دیگر مجبور نیستم متن هایم را به زبانِ محاوره بازنویسی کنم و احساس کنم دارم برنجِ کته را شفته و سوخته میکنم.
+ کتابمان باید کلّهم بازنویسی شود، نه بخاطرِ نظراتِ کارشناسانِ محترمه که همه نظرِ مصاعدی داشتند، بلکه به این خاطر که این نظرِ مساعد را فقط قشرِ خاصی داشتند، خودم و یک نفر دیگر که نشستیم از این طرف به ماجرا نگاه کردیم دیدیم همه چیز فقط برای یک عده به به چه چه دار است.
+ اگر به من نگفته بودند که خانم ط خانمِ رک و بی رودربایستی ست، قطعاً دفعه ی اول که تویِ آن اتاقِ نمورِ کوچکِ تاریک دیدمش و او با آن لحنِ بالا آورنده (یعنی گوینده الان است که بالا بیاورد) میگفت: "تو دهه هفتادی ای؟؟؟ اه اه اه" مینشستم های های های گریه میکردم. ولی امروز دوستانِ خوبی برایِ هم شده ایم.
+ یاسمن شاد است، میخندد، از هر چیزِ ریزِ کوچکی برای خودش خوشبختی میسازد و حتی دریا را به خانه ی خیلی کوچکِ وسطِ دود و ترافیکِ تهرانش هم میاورد. داد و قال ندارد، از آن ها نیست که وقتی هستند صدایشان همه جا را پر کند، هم متین است، هم شوخ، هم آرام و مهم تر اینکه میگوید" میدونی، مثلِ یه واکنشِ دفاعی میمونه، من تو زندگی م یاد گرفتم مشکلات رو نبینم و این یه جور دفاعه که از خودم میکنم."
راستی، پست های تدبر در قرآن را میگذارم تویِ موضوعِ خودش، هرکس خواست استفاده کند آن بالا کلیک کند و پست های جدیدتر را ببیند (البته بعداً چون فعلا پست جدیدی نیست)
+ کتابمان باید کلّهم بازنویسی شود، نه بخاطرِ نظراتِ کارشناسانِ محترمه که همه نظرِ مصاعدی داشتند، بلکه به این خاطر که این نظرِ مساعد را فقط قشرِ خاصی داشتند، خودم و یک نفر دیگر که نشستیم از این طرف به ماجرا نگاه کردیم دیدیم همه چیز فقط برای یک عده به به چه چه دار است.
+ اگر به من نگفته بودند که خانم ط خانمِ رک و بی رودربایستی ست، قطعاً دفعه ی اول که تویِ آن اتاقِ نمورِ کوچکِ تاریک دیدمش و او با آن لحنِ بالا آورنده (یعنی گوینده الان است که بالا بیاورد) میگفت: "تو دهه هفتادی ای؟؟؟ اه اه اه" مینشستم های های های گریه میکردم. ولی امروز دوستانِ خوبی برایِ هم شده ایم.
+ یاسمن شاد است، میخندد، از هر چیزِ ریزِ کوچکی برای خودش خوشبختی میسازد و حتی دریا را به خانه ی خیلی کوچکِ وسطِ دود و ترافیکِ تهرانش هم میاورد. داد و قال ندارد، از آن ها نیست که وقتی هستند صدایشان همه جا را پر کند، هم متین است، هم شوخ، هم آرام و مهم تر اینکه میگوید" میدونی، مثلِ یه واکنشِ دفاعی میمونه، من تو زندگی م یاد گرفتم مشکلات رو نبینم و این یه جور دفاعه که از خودم میکنم."
راستی، پست های تدبر در قرآن را میگذارم تویِ موضوعِ خودش، هرکس خواست استفاده کند آن بالا کلیک کند و پست های جدیدتر را ببیند (البته بعداً چون فعلا پست جدیدی نیست)
چه عنوان باحالی داره وبلاگتون
موفق باشید