سید مهدی شجاعی
پنجشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ب.ظ
شاید اهلِ فن اسمش رو بذارن تقلید
یا شاید بد بدونن این مساله رو
ولی من
وقتی استاد یک خط از نوشته هام رو خوند و گفت عینِ نثرِ فلانیه، همه ی خستگیِ عمرم از تنم بیرون رفت.
آخه
فلانی، نویسنده ی معروف، کسی بود که با نوشته هاش به عرش رفته بودم، از کودکی اسمش تویِ خونه مون بود، همیشه مامان کتاباش رو میخوند و توصیه میکرد، نقدهاش، طنزهاش، مقاله هاش، داستان هاش، رمان هاش، انقدر اسمِ این نویسنده تویِ خونه ی ما بود و بود و بود که من آرزوم بود یه روزی شبیهش بنویسم.
این حرفِ استاد ادبیات رو میزارم کنارِ حرفِ یه نویسنده که بهم گفته بود: شما نثرِ مخصوص به خودتون رو دارید، از کسی وام نگرفتید.
راستش، حرفِ امروزِ استاد، شیرین تر بود برام. خیلی شیرین تر.
یا شاید بد بدونن این مساله رو
ولی من
وقتی استاد یک خط از نوشته هام رو خوند و گفت عینِ نثرِ فلانیه، همه ی خستگیِ عمرم از تنم بیرون رفت.
آخه
فلانی، نویسنده ی معروف، کسی بود که با نوشته هاش به عرش رفته بودم، از کودکی اسمش تویِ خونه مون بود، همیشه مامان کتاباش رو میخوند و توصیه میکرد، نقدهاش، طنزهاش، مقاله هاش، داستان هاش، رمان هاش، انقدر اسمِ این نویسنده تویِ خونه ی ما بود و بود و بود که من آرزوم بود یه روزی شبیهش بنویسم.
این حرفِ استاد ادبیات رو میزارم کنارِ حرفِ یه نویسنده که بهم گفته بود: شما نثرِ مخصوص به خودتون رو دارید، از کسی وام نگرفتید.
راستش، حرفِ امروزِ استاد، شیرین تر بود برام. خیلی شیرین تر.