غوره نشده مویز شده فرض شدگی [چهل و پنج دقیقه سکوت :دی]
- استاد من فکرامو کردم، این موضوع بهتره که رمان بشه، اگر لطف کنید و در این زمینه کمکم کنید ممنون میشم
: تو چند سالته دخترم؟
- بیست و چهار سال
: برای رمان نوشتن هنوز خیلی زوده، باید سرد و گرم روزگار رو بچشی، از نویسنده های زیادی کتاب بخونی، متن بنویسی برای چارتا مجله ای اینوری اونوری، نوشته هات بره، رد بشه، فعلا به همین داستان کوتاه نوشتن قناعت کن
+ ایشون اون مراحل رو رد کردن آقای الف جان
: بله این روزها این جوونا چارتا جشنواره میرن چند تا به به چه چه میشنون دیگه فکر میکنن کسی شدن و نیازی به نقد شنیدن ندارن
+ خب ایشون اگر اینجوری بود که هی نمیومد اینجا پیگیر کارش بشه و بده من و شما کارشون رو بخونیم که، در ثانی شما هنوز نخوندید نوشته هاشو
: خوندن نداره، ایشون هنوز به سنی نرسیده که بخواد رمان بنویسه، اصن این خانم چجور نویسنده ایه که اسم من و آقای صاد رو تا حالا نشنیده؟ [با خنده ای به شدت مضحک]
+ کتابای دیگه خونده، دیگران رو میشناسه، اسم چند نفر رو بگو
- خب من امیرخانی و شجاعی و نصر آباد و فیض و مستور و موذنی و دانشور و بیضایی و آوینی و ابراهیمی و قدس و جعفریان و آل احمد و گلی ترقی رو خوندم ، و خیلی های دیگه چون نثر خاصی رو میپسندم و تو کلاس های آموزش نویسندگی شرکت نکردم که اسم همه به گوشم خورده باشه ...
: شما باید این کلاس ها رو شرکت کنی، بنویسی، یک درصد بنویسی و نود و نه درصد بخونی
آقای الف و آقای صاد حق داشتند، من نباید خیلی صادقانه ابراز میکردم که نمیشناسمشان و تا به حال نه اسمشان را شنیده ام و نه کتابی ازشان خوانده ام ... اما از این خیلی خوشم آمد که وقتی این دو نفر رفتند استاد با اینکه مخالف نظرشان بود زیرابشان را نزد و فقط به من گفت :
این دوستان هر کدوم هیوده هجده تا کتاب چاپ کردند حق دارند که اینجوری صحبت کنند ولی این انتقادها سازنده س برای شما
القصه قرار شد با دو نفر دیگر تماس بگیرم و کمک بخواهم برای رمان کردن نوشته ای که به نظر استاد همینجوری هم میشود چاپش کرد ولی من دوست دارم رمان باشد تا بماند. برای این اثر دعا کنید. نه برای من، برای اثری که به این عالم پا گذاشته و نیاز به مراقبت دارد وگرنه مثل نعمت هایی که کفرانش میکنیم ازمان دریغ میشود.