انارماهی

بسم الله

بایگانی

نتیجه گرایی و دیگر هیچ

جمعه, ۱ دی ۱۳۹۶، ۰۴:۴۷ ب.ظ
قبل از هر برداشتی عرض کنم که به هر گونه عالم و علامه و تمام کسانی که برای یافتنِ حقیقت و فهم قوانینِ هستی گامی برداشته اند احترام قائلم.

مدتی پیش دوره ای را می گذارندم که حدود دو سال طول کشید، یکی از دوستانم معرفی کرده بود. آن دوره، دوره ی خیلی خوبی بود، حدود پنج شش سال هم طول می کشید و برای کسی که قصد داشت استادش شود شاید همه ی عمر هم کافی نبود. ولی وقتی به مشکلی خوردم و خواستم خودم را با یافته های آن دوره بسنجم، خواستم مدد بگیرم، خواستم از آموخته هایم استفاده کنم موفق نشدم. از اساتیدم کمک خواستم، راهکارها کافی نبود، جامع نبود، مثل این بود که به دکتر بگویی سرطان خون دارم و دکتر تجویز کند: روزی یک لیوان چایی شیرین بخور خوب می شوی.
خوب نشدم، نتیجه نگرفتم. برای من نتیجه گرفتن خیلی مهم است. اینکه سرِ یک کلاس می نشینی یا پای بحثِ استادی بزرگ می شوی یا کتابی می خوانی یا غذایی می پزی یا هر حرکتی که در زندگی میزنی یک نتیجه ای داشته باشد برایم خیلی مهم است. اینکه از آن همه دبدبه و کبکبه نتیجه نگرفتم خیلی زد توی ذوقم. دوره را ول کردم. یکی از دوستانم سلسله مباحثی را معرفی کرد از عالمی بزرگ که خدایش بیامرزد، شاگردِ یکی از شاگردانش داشت شرح و بسط میداد، بسیار عالی و بسیار خوب و در بهترین شکل ممکن، سی دی را گوش دادم، کم کم کلاس های شاگرد را پشت هم پیگیری کردم، مباحث را به روز دنبال کردم و ... دستِ آخر اینکه برای مثال عالم ربانیِ بزرگوار که خدایش آن دنیا رحمت روز افزون عنایتش کند، می خواست در آثارش ثابت کند: دو دوتا می شود چهارتا (برای مثال) و خب این را در یک فصل با رسم شکل توضیح داده بود، در یک فصل با کشیدن خط، در یک فصل با نقطه ... آقا جان خب فهمیدیم، بعدش چه؟؟؟ بعدش هیچ همین را بفهمید یعنی کل زندگی را فهمیده اید ... خب آن را فهمیدم، ولی کل زندگی را نه، می دانید چرا؟ چون کل زندگی من با کل زندگیِ آن عالم بزرگ چندین سال فاصله داشت و البته این را هم فهمیدم که خود عالم بزرگوار فرموده بوده این نوشته های من شاید فقط برای هفت هشت سال بعد کافی باشد، بعدش باید دنبال یافته های جدیدتری باشید، ولی خب ده ها سال از نگارشِ آن کتب می گذشت و ما هنوز داشتیم می خواندیم. آن را هم گذاشتم کنار، راستش حوصله نداشتم هر جلسه سرِ کلاسی بنشینم یا درسی را گوش بدهم که داشت می گفت دو دو تا می شود چهارتا و سرِ بقیه ی جدول ضرب نمی رفت.

اینکه بعد از آن چه شد، بماند، شاید بعدها بیایم و بگویم فعلا خلاصه اینکه:  الحمدلله ;)
اینها را نوشتم که عرض کنم، ببینید دنبال چه کسی یا چه راهی می روید، نتیجه برایتان مهم باشد، مهم باشد که الان دو ماه است در این کلاس، در این جمع، در این مسجد، در این آموزشگاه، در این سمینار، و ... نشسته اید برایتان چه نتیجه ای داشته؟ اصلا نتیجه ای داشته؟ اگر نداشته ولش کنید، بروید دنبال چیزی که واقعا به دردتان بخورد، گرهی از کارتان باز کند. مطمئن باشید کلاس و دوره و جمعی که بعد از دو ماه به شما کمک نکند یک مشکل کوچک دم دستی تان را حل کنید، بعد از دو سال هم نمی تواند، حتی اگر با مدرک دکتری و تحت عنوان بهترین شاگرد آن دوره را به پایان برسانید.


زمستان بر شما مبارک
پ.ن: پست قبل به درخواست همسرِ گرامی مان حذف شد : )

  • انارماهی : )

منِ دوباره

نظرات  (۷)

  • .. مَروه ..
  • سلام
    البته این نتیجه گرایی با اون نتیجه گرایی که خوب نیست،فرق داره.
    این عاقبت اندیشیه
    اون نتیجه محور بودن،یا بهتر بگم درگیر نتیجه شدن،انقدر نتیجه رو رصد کنی و بسنجی که از عمل بمونی..کلا گامی برنداری... خیلی وقت ها هم باید وارد عمل بشی تا بفهمی چی میخوای یا کجای کاری..
    وگرنه که حرف شما خیلی صحیحه،نتیجه رو باید رصد کرد،اما نباید لنگش شد...
    *
    آخ امان از این وقت هایی که صرف میشه و اونقدری نتیجه نداره... خدا به داد برسه زودتر بفهمیم داریم درست میریم یا نه...از سر نیاز میریم یا چون خوبه...
    پاسخ:
    سلام
    متوجه اون بخش از نتیجه گرایی که توضیح دادید نشدم
    اگر بیشتر توضیح بدید ممنون میشم
    احسنت. خوشحال شدم این نوشته را خواندم. خیلی درسته و با نظر شما موافقم. و از اون جاهاییه که باید بنویسم: من هم میخواستم همینو بگم! :)
    پاسخ:
    خدا رو شکر 
  • .: مهتاب :.
  • وای! آفرین!... خیلی خوب بود. دقیقا....
  • بی نشان :)
  • سلام.

    یعنی شما می خوای بگی که اگر مدتی مثلا به دنبال اهل بیت رفتیم و نتیجه نگرفتیم (چه نتیجه ای باید بگیریم اصلا؟ آیا می دونیم چه نتیجه ای باید بگیریم؟) باید رها کنیم؟ آیا نتیجه گرفتن فقط تابع یک پارامتر (استاد مربوطه مثلا) است یا پارامترهای دیگری هم ممکن است موثر باشد؟ گاهی نتیجه همان حرکتی است که در انسان شکل می گیرد و می تواند به جهتگیری درست او کمک کند.

     

    گاهی صرف حضور موثر است. نیازی به گرفتن یک نتیجه قطعی و کامل نیست. فرمود «ما لا یدرک کله لا یترک کله؛ کاری را که نمی‌توان به شکل کامل انجام داد، نباید از اساس ترک کرد». کمال گرایی که عقلائی نباشه حتما آزاردهنده و عذاب آور خواهد بود. برای خود شخص و برای بقیه.

    ای کاش فقط منش خودتون رو شرح می داید و دیگران رو نصیحت نمی کردید در این منش اشتباه که با خود متن در تناقض ه. کسی که خودش هنوز از روش و منش خودش "به نتیجه ای نرسیده" توصیه می کنه که دیگران برای رسیدن به نتیجه این روش رو دنبال کنند !!

    پاسخ:
    سلام
    اولا دنبال قرآن و اهل بیت رفتن امکان نداره نتیجه بخش نباشه. این رو می نویسم و امضا هم می کنم. ولی استادی میاد میگه از راه ایکس برید دنبال اهل بیت اون راهِ ایکس هیچ نتیجه ای نمیده، شما یک سال دو سال، نه ده سال زمان می گذارید و همچنان در سردرگمی و استرس و عدم فهم خلقت به سر میبرید (شمای نوعی) خب باید رها کنید راهِ ایکس رو و به دنبال راه دیگه ای برای شناخت اهل بیت و قرآن باشید.
    صد در صد تلاش انسان مهمه و تلاش انسان برمیگرده به همون راهِ انتخابی که آیا داره درست و بر اساس قوانین خلقت و هستی (که در قرآن همه ش اومده) پیش میره یا نه، داره همینجوری هی تلاش می کنه هی تلاش می کنه و فقط تلاش میکنه . مثل این میمونه که کسی برای قهرمان والیبال شدن، روزی هفت ساعت شنا کنه، خب راه رو اشتباه رفته و تلاشش اشتباه بوده و فقط تلاش بوده.

    من کی کسی رو نصیحت کردم؟
    و این توصیه که اگر برای رسیدن به چیزی راهی رو دنبال کردید و به نتیجه نرسیدید، رهاش کنید، چه اشکالی داره؟ منش اشتباه من کجا بوده؟ اصلا معیار شما چیه برای اینکه بگید منش من درسته یا اشتباه؟ مگه شما من رو می شناسید؟
    و واقعا همینه! نتیجه خیلی مهمه و کم از این دو دو تا چهارتا ها نیستند! کتاب درسی ها هم همینن! :/
    پاسخ:
    کتاب درسی ها که .... دهانم را ببندم ...
  • بی نشان :)
  • سلام

    ١. آنقدر حرف هست درباره این مطلب و مطالب قبلی و جدیدتر شما که ظرفیت محدود وب پاسخگوی آن نخواهد بود. لذا به کمی از بسیار قناعت می کنم. انتظار پذیرفتن حرف ها را از شما ندارم و این پاسخ صرفا تلاشی است برای گشوده شدن دریچه ای در ذهن شما و مخاطبان. گرچه خودم را بری از اشتباه نمی دانم و شاید تذکر این مطلب بی فایده نباشد که یکسره این مطلب و مطالب این وبلاگ را تخطئه نمی کنم.


    ٢. پارامترهای موثر در به نتیجه رسیدن انسان "فقط استاد" نیست که "به خاطر به نتیجه نرسیدن" استاد رو تغییر بدیم. گاهی صرف "حرکت" یعنی نتیجه. "همت و تلاش متناسب با نتیجه مورد انتظار"، "ظرفیت انسان"، "فهم درست نتیجه مورد نیاز"، "حکمت های الهی"، "فهم درست و درست طی کردن مسیر طراحی شده" و البته "استاد و راهنمای صحیح" می توانند در این امر تعیین کننده باشند. بله اگر شما می خواهید والیبالیست شوید باید در زمین والیبال حرکت کنید و نه در استخر. اما در همین مثال هم ملاحظات مختلفی وجود دارد. به عنوان مثال:

    ممکن است مربی والیبال شما به شما دستور دهد که در مدتی در استخر شنا کنید. شما با استناد به استدلال خود مربی خود را عوض می کنید و به کلاس والیبال دیگری می روید. آنجا به شما آموزش هایی در زمینه والیبال می دهند و شما والیبالیست می شوید اما یک بازیکن درجه چهار! چرا؟ چون بالا تنه شما ضعیف است و مربی قبلی به درستی تلاش می کرد ظرفیت های شما را در شرایط بهتری آزاد کند و شما به کمترین حد ممکن قناعت کردید. صرفا به این دلیل که نتوانستید عمق دید مربی اول خود را درک کنید.

    ضمن اینکه اگر شما وزن زیاد و قد کوتاهی داشتید باید نتیجه مورد نظرتان را عوض کنید. عوض کردن مربی دردی از شما دوا نخواهد کرد. شما اساسا در یک مسیر اشتباه قرار دارید. 

    نتیجه گرفتن از همراهی با اهل بیت هم در ابتدای امر نیازمند انتخاب مطلوب درست و نتیجه مناسب و همگرایی میان خواسته هاست. آنهایی که به دنبال به دست آوردن دنیا بودند در میانه راه سیدالشهدا رو رها کردند. لابد با منطق حضرتعالی.


    ٣. موردی که من نتوانستم در مثال فوق موردی برای آن طراحی کنم "حکمت الهی" است که فوق العاده مهم است. ممکن است رسیدن به یک نتیجه حقیقی اتفاقا در گرو نرسیدن به نتیجه مورد انتظار انسان شکل بگیرد. مثلا شما به دنبال حل مشکلات روابط خانوادگی با همسر یا خانواده او هستید در حالیکه رشد و ارتقای روحی و حقیقی  شما در بالیدن و رشد در همین فضاست. لذا حل مساله ای در کار نخواهد بود. به عبارت بهتر حل مساله حقیقی مملکت وجود شما در حل نشدن این مساله است. مساله ای که در واقعیت امر اساسا در مرئی و منظر شما قرار ندارد. هرچقدر هم که استاد شما تغییر کند حکمت الهی و محبت او به شما نخواهد گذاشت راه حل های درست اساتید شما به بار بنشینند و منتهی به نتیجه شوند مگر اینکه با اصرار بیش از حد، حضرت حق ناچار به نمایش حکمت خود برای شما شود.


    ٤. نباید گرو موقعیت‏‌ها بود که اگر با فلانى باشم بهتر خواهم بود. اگر با فلانى ازدواج کنم، به من رشد مى‏‌دهد و از این حرف‌‏ها... چون هیچ کسى نمى‌‏تواند به تو رشد بدهد. این تو هستى که در هر موقعیتى مى‏‌توانى رشد کنى و یا خسارت ببینى.گیرم تو در کنار رسول باشى و یا همراه فاطمه، این درست که اینجا زمینه بهتر است، ولى این هم هست که تکلیف بیشترى از تو مى‏‌خواهند. در هر حال این زمینه‌‏ها مهم نیستند، وضعیتى که تو مى‌گیرى و اطاعتى که تو خواهى داشت، تو را بالا می‌برد و یا پایین مى‏‌آورد. البته این حرف‌‏ها بر ما که با چیزهاى دیگر مأنوس بودیم، سنگینى مى‏ کند. ما دوست داریم با فلانى باشیم و در فلان جا زندگى کنیم و اسمش را هم مى‏‌گذاریم خدا و رشد، غافل از آنکه رشد ما در گرو همین اطاعت و تقوى، همین عبودیت است؛ یعنى اینکه در هر موقعیتى تکلیفمان را بیاوریم و اسیر موقعیت‌‏هاى خوب و یا بد نباشیم.

    عین.صاد


    ٥. برای اظهار نظر درباره منش هرکس لزومی به شناخت او نیست. حالا که ما مدتهاست که خواننده شما و درگیر با احساسات و عواطف و نظریات و طرز تفکر شما هستیم. شما رو نمی شناسم.  ارادتی هم به اساتید سابق شما ندارم. هیچوقت هم در کلاس های آنها شرکت نکرده ام. هرچند با نظریات آنها نا آشنا نیستم و با کتابها و نوع نگاه شان برخورد داشته ام. توصیه شما هم اشکال خاصی نداره الا اینکه "غلط"ه.


    ٦. ما مامور به "تکلیف"یم و "نتیجه" فرع آن است.

    امام خمینی

    پاسخ:
    سلام
    توصیه می کنم اول مطلب رو درست بخونید و برداشت شخصی نکنید و بعد در مورد مطلبِ نوشته شده نظر بدید نه در مورد برداشت شخصی تون از مطلب. شما اصلا متوجه مفهوم مطلب من نشدید. چیزی که گفتم به قدری ساده ست که اصلا این همه شاخه و برگ نداره.
    در مورد منش و منطق و احساسات و اساتید بنده (که در مورد همه ش در این کامنت قضاوت فرمودید) هم نظراتتون قطعا فقط برای خودتون محترمه نه برای من.

    چرا نوشته های غلط کسی رو می خونید؟ و این همه وقت میذارید و در موردش می نویسید؟
    بسیار عالی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی