Ctrl+s فراموش نشود.
خیلی یهویی یکی از اساتیدِ مدرسه پیام میده و عکس جلدهای طراحی شده توسطِ یه گرافیست برای کتابِ تازه رو میفرسته و میگه که ازشون خوشش نیومده و میخواد که یه جلدِ تازه طراحی کنم. همون لحظه میشینم پای لپتاب و یه جلدِ هیجان انگیزِ شادِ شاذ طراحی میکنم، مشغولِ انجامِ آخرین مراحلم و میخوام از کار خروجی بگیرم که برق میره.
رفتنِ برق همان و باتریِ خراب لپتاب همان و پریدنِ کلِ کلِ طراحیِ جلد، همان. مث بادکنکی که بادش رو خالی کرده باشن میشینم فکر میکنم چرا این اتفاق باید بیفته؟ خب قطعاً بی دقتیِ من.
اما
تا حالا به این فکر کردید که ما یه اعمالِ خیلی خیلی خوبی انجام میدیم ولی یادمون میره دکمه ی Ctrl+s رو بزنیم و همه ی زحماتمون، دقیقاً همه ی همه ی زحماتمون بر باد میره؟
مثلِ وقتی که خونه رو تمیز و مرتب میکنیم بخاطرِ اینکه مامان خوشحال بشه ولی به محضِ اینکه از راه میرسه و میگه یه لیوان آب میخواد یک عالمه اخم تَخم میکنیم که من ایییین همه کار کردم و خسته م. مثلِ وقتی که لباس های بابا رو براش اتو زدیم ولی تا میخواد یه سوال در مورد برنامه ی تازه ی گوشیش بپرسه میگیم وقت ندارم و دلش رو میشکونیم. مثلِ وقتی که خواهر یا برادرمون از راه رسیدن و خسته اند و ازمون میخوان غذاشون رو براشون گرم کنیم و با قلدری جواب میدیم که مگه من نوکرتم؟ ... مثلِ خیلی از وقتای دیگه که یهویی برقِ وجودمون میره و همه ی زحمتامون به هدر.
خیلی وقتها همینجوری کارهامونو خراب میکنیم.