بـ ـهـ ـمـ ـرـیـ ـخـ ـتـهـاـمـ
چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۵۷ ق.ظ
از من به شما نصیحت، روانشناسی نخوانید و دنبال پیدا کردن ریشه های رفتارهای فعلی تان در کودکی نگردید. روانشناسی شما را از پدر و مادرتان متنفر کرده و آنها را از شما میترساند. به همین تیریپ من دراوردی پدر یا مادر سالاری که توی خانه هایتان هست با همه ی ضعف ها و کاستی ها و بدبختی ها ادامه دهید، هرچه که باشد از علاقه ی شما به والدینتان کم نمیکند. اصلا شاید یکی خوشحال باشد از اینکه به دلیل کتک هایی که در کودکی از مادرش خورده حالا دچار اضطراب مزمن است، به شما چه که آگاهش کنید علتش چه بوده؟ بگذارید با همین اضطراب مادرش را دوست داشته باشد. یا با ترس از تاریکی عاشق پدرش باشد یا مثلا فوبیای کمربند و چوب و سیم و هر چیز درازی داشته باشد ولی پدرش را دوست داشته باشد. به شما چه که آرامش آدم ها را ازشان میگیرید؟
+ به من چه که چون آقای الف مثل شمر با بچه هایش رفتار کرده حالا دخترش باید عکس هایش با یک اکیپ پسر را نشان من بدهد و با افتخار بگوید : خب ببین منم به محبت نیاز دارم، بابام که بهم محبت نکرده، اینجوری بزرگتر که بشم دچار عقده میشم ، پس نیاز به محبتمو باید یه جوری رفع کنم.
و در مقابل قیافه این ریختی 0_o من ادامه دهد که: به خدا راست میگم، استاد روانشناسیمون میگفت محبت های از دست رفته تون رو یه جوری جبران کنید...
روانشناسی سر پوش خوبیه برای توجیه کارها
بهش بگید میتونه از نظریات سیاسی اجتماعی هم استفاده کنه. اون هم چیزهای خوبی داره
اما قاعدتا هیچ نظریه ای نمیتونه بهم ریختگی رو تحلیل کنه!