چهارشنبه ی دوازدهم
چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ب.ظ
کجایِ شهر نشستی به انتظارِ خودت؟
کجایِ کعبه رسیدی به ربّنایِ خودت؟
"کدام گوشه ی مشعر؟ کدام سوی منا؟"
کجایِ صحنه ی نیلی ست ردّ پایِ خودت؟
رسیدی و نرسیده ست این فراق به سر
کجایِ روضه ببینم کمانِ "آ"ی خودت؟
بیا و عطرِ قریبی بپاش غربت را
میانِ این همه زخمی، کجاست جایِ خودت؟
کجایِ کعبه رسیدی به ربّنایِ خودت؟
"کدام گوشه ی مشعر؟ کدام سوی منا؟"
کجایِ صحنه ی نیلی ست ردّ پایِ خودت؟
رسیدی و نرسیده ست این فراق به سر
کجایِ روضه ببینم کمانِ "آ"ی خودت؟
بیا و عطرِ قریبی بپاش غربت را
میانِ این همه زخمی، کجاست جایِ خودت؟
کلیک: چهارشنبه ی دوازدهم
آخر سر تنها چیزی که رسیدم این بود و هی دارم یاد این شعر میفتم
بیا ای دلیلِ دعایِ همه
و مقصودِ آقا بیایِ همه
جدا هستی از ما و همراه ما
غریبِ همه آشنایِ همه
اگر از صدایم بدت آمده
صدایت زدم با صدای همه
گره خورده کار دلم چاره کن
ای آقای مشکل گشای همه
بدون تو ای شادی روزگار
جهان گشته ماتم سرای همه
نگاه پر از اشک روز و شبت
دخیل است در گریههای همه
همه چشم شان سمت دستان توست
که امضا شود کربلای همه
یکی بین روضه صدا زد حسین
نوشتند آن را به پای همه
چراش رو هم نمیدونم