جای عاشق شدنی نیست میان من و تو
"هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."
*مناجات شهید دکتر مصطفی چمران
جناب آقای دکتر، سلام
این سومین بار است که مرا به این نقطه میرسانی ... به این نقطه که فقط همین را داشته باشم مقابل خدا بگویم ... شاید حکایت دیدن خواب مرتضی هم همین بود، نه؟ این بود شباهت من و مرتضی؟ این بود حکایت آن انگشتر عقیق؟ این بود دکتر؟ سلام مرا به مرتضی برسانید، بگوییدش درویش مصطفایی شده در زندگی این روزهام، بگوییدش این خواهرزاده ی عزیزکرده ی تنها را دریابد، بگوییدش دلداری ام دهد، همان طور که خودش را بعد از "خلّاصه" دلداری داده ... فقط ، فقط جناب دکتر، من نمیدانم باید تخریب چی کدام میدان مین شوم ... عجالتا این یکی را هم از دایی بپرسید.
والسلام