سلام دخترم
عتیقه را همواره ترکی ست زینتبخش، که به تنش خوش مینشیند. حالا که داری خانهی ما ترک میکنی و میروی که زیرِ سقفِ کبودِ آسمان سایبانی کنارِ دیگری، بر پا کنی و چون آنان که سالها کنارِ هم، همدم و همقدم و همسر و همراه بودند، زندگی آغاز کنی. حالا که رسیدهای به آنجا که همگان کمالش گویند و بزرگان نعمتش دانند و خداوند تسکین و آرامشش خوانده.لازم دیدم با تو از عتیقه بگویم.
جانِ دلم، در این سالها باید یاد گرفته باشی که عتیقه را جایی دور از دسترسِ همگان قرار میدهند، عتیقه باید در مکانی باشد دور از دسترس اما چشمنواز. عتیقه را کنارِ ظرفهای ناهار و شام و عصرانه نمینشانند. عتیقه را هر روز و هر لحظه به میان نمیآورند و ترکهایش را به جستوجو نمینشینند. عتیقه، همین که هست، همین که پشتِ شیشهای کنارِ دیواری در خانه باشد، زیباست. همین که، هر از چند گاهی به آن سر بزنیم و با مهارت دستمالی برای غبارتکانی به سر و رویش بکشیم کافیست. عتیقه را باید که در گذرِ زمان حفظ کرد.
اما آنکه باید حافظِ این عتیقه باشد کیست؟ یک نفر باید زیرِ سایبانِ ما باشد، سره از ناسره شناس، بامعرفت، صبور و ظریف بین. که عتیقه را همواره گردی و خاکی ست دلنشین، که محافظتش را لازم میکند. تو خوب میدانی که ظرف، آن هنگام که از دست رها شود در لحظهای میشکند. پس آن که حافظِ عتیقهی میانِ خانهی ماست، باید که دقیق باشد، محکم باشد، و در عینِ حال لطیف و گاهی سهلانگار.
جنسِ عتیقه ارمغان زمان است و زمان ماحصلِ صبر و صبر میوهی درختِ همان کمالی ست که از آن با تو سخنها گفتهام. دخترم، عتیقه، وقتی که از دست رها شد دیگر عتیقه نیست. تکه شکستههای ظرفیست کهنه، که دیگر مقداری از آن جز برای یادگاری و گاهی عبرت، نمیارزد.
میوه ی دلم؛ عتیقهی خانهی تو، همان ارتباطی ست که همسریاش دانند. همان اشتراکاتی ست که به درکِ تفاوتها دلنشین میشود، همان محبتی ست که به غبارِ فاصلهها زینتبخش گشته و همان ظرفِ زیبا و چشمنواز دور از دسترسیست که تو حافظِ آنی. گاهی به لطف، گاهی به قهر، گاهی به مهر، گاهی به سهلانگاری، عتیقهی خانهات را حفظ کن. مگذار که ترکهای دلنشین عتیقهات که هر کدامش تجربهای و کمالیست برای تو سخنانِ وقت گذرانهی آنانی شود که عتیقهشناس نیستند. مگذار غبارِ سکوت بر عتیقهات نشیند و دیگران ظرفِ تو را نقل مجالسِ بیحیایشان کنند، بگو، با آن که عتیقه را با تو شریک است سخن بگو و هرروز و هرلحظه و هر بار در پی جستن و یافتنِ راهی باش برای هرچه بهتر نگاهداری از عتیقهای که ماحصلِ صبوریهای توست.