انارماهی

بسم الله

بایگانی

میانِ گریه میخندم .

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۲۵ ب.ظ
چرا هنوزم که هنوزه یه استاد دانشگاه یا یه مشاور تحصیلی یا یه پدر یا یه مادر یا یه آدم پیدا نمیشه که بگه :مهم نیست که تو توی دانشگاه چی میخونی ، مهم نیست که کاری که میکنی همونی باشه که درسش رو خوندی ، جنبهء اقتصادیِ زندگیِ تو الزاماً هیچ ربطی به جنبهء علمی ت نباید داشته باشه ، ... حالا اگر داشت که چه بهتر ولی اگر فلان رشته رو دوست داری یا فلان راه رو میخوای انتخاب کنی برو توش و لذت ببر ، روزی ت به هر حال میرسه حالا واسطه ش یا میشه رشتهء دانشگاهی ت یا نمیشه .چرا هنوزم که هنوزه ، یه دانشجو یا یه کارمند ، یا یه دختر یا یه پسر یا یه آدم پیدا نمیشه که بگه :مهم نیست که من میتونم با وضعیت موجود کنار بیام یا نه ، مهم  اینه که این وضعیت درست نیست و میشه تغییرش داد و حالا که میشه تغییرش داد من باید برای اصلاح این وضعیت تلاش کنم حتی اگر خودم هیچوفت نتونم از وضع بهتری که در آینده به وجود خواهد اومد استفاده کنم ....چرا هنوزم که هنوزه جای اعتراض رو صفحهء فیسبوک و اینستاگرام و وی چت مون میدونیم ؟ چرا هیچوقت بلند نمیشیم بریم با مسوول وضعی که باعث اعتراضِ ما شده صحبت کنیم و به هر قیمتی شده حتی اگر شده یه دونه آجر رو درست بزاریم رو دیوارِ ساختمونی که داریم توش زندگی میکنیم و مدام از اینور و اونورش شکایت داریم و شکایات رو میکنیم جوک و نقلِ محافل دوستانه و خانوادگی مون ... ؟ ... چرا به این فکر نمیکنیم که مهم "من" نیستم که میتونم با این وضع به هر حال کنار بیام ، مهم وضعیتِ غلطی هست که خیلی ها توش هستند ... خیلی هاپ.ن:داشتم ایراد میگرفتم که : سرزنش نکن فلانی ، پیامبر فرمودند : هرکه مومنی را به چیزی سرزنش کند ، نمیرد تا خودش به آن چیز مبتلا شود .گفت : خب اینجوری که آدم باید لال شهگفتم : خب لال شیم ..کاش لال میشدیم ...
  • انارماهی : )

تفکرات نیمه شبانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی