[عنوان ندارد]
جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۵۵ ق.ظ
حقیقت این بود که من مرده بودم ، همهء شما نشسته بودید روی دوچرخه ، تو ترک نشسته بودید همه تان ، فقط من تنها بودم ، هیچ کس مرا نمیدید ، عقب ماندنم را ، به زور و بدبختی رکاب زدنم را ، هیچ کس حرفهایم را نمیشنید ، ولی همه داشتند با هم میرفتند بهشتِ زهرا ، سرِ خاکِ من .اگر مردم با من حرف بزنید ، من را ببینید ، من را بشنوید ، ... این طوری که توی خواب بودید باشید من دق مرگ میشوم آن دنیا