[عنوان ندارد]
پنجشنبه, ۵ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۵۲ ب.ظ
یک استادِ زبان تخصصی داریم ، که همین یک استاد است که زبان تخصصیِ رشتهء ما را در دانشگاهِ ما که فقط در دانشگاهِ ما وجود دارد را درس میدهد . یعنی اینکه گرایشِ ما را فقط یک دانشگاه دارد و این یک دانشگاه فقط یک استاد دارد که بگذارد برای تدریس زبان تخصصی رشتهء ما .ترمِ یک ، با همین استاد که یک دانه است ، زبانِ پیش دانشگاهی پاس کردم ، الحمدلله به دلیل علاقهء زیادم به زبان آن هم به شیوهء آموزش آکادمیکش آنقدر سرِ کلاس این بندهء خدا ساکت و به معنای واقعی کلمه منزوی بودم ، که از وسطِ ترم به ستوه آمد : "شما خانوم آسمون چرا انقدر ساکتید ؟" ، خب مسلمن جوابش همچنان سکوت بود ، ولی از سکوتم خسته شده بود . مردِ شصت ساله ای که زندگیِ آرامی نداشت .همه ما که ورودی 89 بودیم ، قرار گذاشتیم زبان تخصصی یک و دو را برنداریم تا این بندهء خدا یا از دانشگاه ما برود ، یا دانشگاه یک استاد دیگر بیاورد ، یا به لقاءالله بپیوندد . حالا دقیقن همهء ما ورودی های 89ِ همان گرایشِ یک دانهء تک دانهء خلِ دیوانه ، ترمِ هفت ، همه مان با همین استاد کلاس داریم و ترم هشت هم قاعدتن با همین استاد کلاس خواهیم داشت .