37. یاری ام کنید
جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۵۴ ب.ظ
من مدتهاست که با شما اینجوری حرف نزده ام ، مدتهاست که برایتان از حرفها و دلایل خودتان ننوشته ام و ملتمس درگاهتان نشده ام ، دیروز رفیقی گفت همین روزها مینویسی ... زیاد /// نمیدانستم حرفش به اینچنین نوشتنی تعبیر میشد ...
مثل همیشه کتاب تان را باز میکنم ، شاید هم به ظنّ من ، دفترچه خاطراتِ شما و احمد صلاللهعلیهوآلهوصلم را ، شاید هم حرفهایتان را که به یادگار برای جهان گذاشته اید ...ما حق به گردنِ شما داریم ؟ من نمیدانستم ... فکر میکردم فقط شما حق دارید به گردنِ ما ، حقِ بودنتان ، حق بودن ما ، حق بودنِ آقا توی لحظه ها و روزها و زندگی مان ... میدانید چیست ... من دل خوش به اَدا دراوردنم ... گفته م که ... نه ؟ من برایتان گفته م که همین اَدا دراوردن را شکر میکنم ، همین همیشه سرِ کلاس اول نشستن را ، همین توی مدرسه بودن را ... من همین ها را شکر میکنم ، ...به ما یاد داده اند توی جامعهء اسلامی باید همه به هم خوش بین باشند ، گفته اند هرچه دیدی انگار کن ندیدی ، هر چه شنیدی انگار کن که نشنیدی ، گفته اند آن که شب دیدی را فردا صبح به چشم دیگری نگاه کن نه به همان چشم که دیشب نظاره ش کردی ... ، اینها همه را به ما یاد داده اند ... حالا من ، میخواهم به دلم خوب نگاه کنم ، کرده هاش را نبینم ، گفته هاش را نشنوم و به چشمِ دیشب نگاهش نکنم ، ...دلم را گرفته ام کفِ دستم آمده ام اینجا ، اینجا طبق قواعد خودتان آمده ام ایستاده ام ، میگویم من ، ... این دلِ من ، مومن است ، مومن است به بودنتان ، به حرفهایتان ، به کتابتان ، به فرستاده ها و به ... به مهربانی تان ... پس به این ایمان ، همواره از من حقی به عهدهء شماست که اَدا نکردنش رسمِ شما نیست ...من یاری میخواهم ... حقِ مرا اَدا کنید ...... و کانَ حَقاً عَلَینا نَصرُ المؤمِنین... و یاریِ مومنان همواره حقی ست بر عهدهء ما ...سورهء مبارکهء روم / آیهء 47