4.
شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۰۷ ق.ظ
نمیدانم چرا این همه حس خوب به اینجا دارم انقدر که مثل روزهای اول وبلاگ نویسی آمدم به سایت و دارم پیهِ لو رفتنِ آدرس وبلاگ و کنجکاوی بچه ها را به جان میخرم که فقط چند خطی نوشته باشم ، ...
وقتی پائولو کوئیلو ( امیدوارم اسمش را درست نوشته باشم ) حرفی میزند و توصیه ای میکند و کتابی مینویسد ، آنها که طرفدار پر و پا قرصش هستند ، خیلی زود آن توصیه را وارد برنامهء عملی زندگی شان میکنند و کلاً آن توصیه را سرمشق تمامِ امورشان قرار میدهند و بر اساس آن تمام رفتارشان را کنترل میکنند که مبادا ذره ای از توصیهء این فرد بزرگِ عالیقدرِ مطالعه کردهء فلان و بهمان زمین بماند خدای ناکرده ...
حالا ما یک بنده خدایی داریم در مکتبمان به نامِ فاطمه بنتِ محمد رسولِ خدا ، تاریخ متواتر است که به ایشان از جانب آسمان وحی میشده ، کراماتِ بسیاری داشتند ، مقرب ترین فرشتهء درگاهِ حق به حضورشان می آمده ، خود شخصا حضور فعالی در جامعه داشته اند و ... ایشان فرموده اند : برای زن بهتر آن است که نه او مرد را ببیند و نه مرد او را
میشود این توصیه را از جانبِ شخصی با آن کرامات و فضائل و تقوا و مرتبه پذیرفت و سرمشق قرار داد ، ... حتی در جامعه ای که زن نمیتواند که فعال و پویا نباشد ...