یا قاسم بن مجتبی، یابن الکریم ... ادرکنی
دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۵ ب.ظ
همین که بی گلایه و اخم و تَخم به جای روضه با مامان میروم ختم، همین که از خواب بیدارم میکند برایش روغن بیاورم و بی دق و سِق برایش میاورم، همین که بیشتر میگویم چشم، همین که شب ها همه ی ظرفها را میشورم، همین که به جز استمبولی غذای دیگری هم میپزم، همین که وسط حرفش نمیپرم، سر خواهرم داد نمیزنم، سکوت میکنم، صبر میکنم و لبخند میزنم، اینها یعنی دارم توی خیابان امام حسین راه میروم، حتما که نباید آدم پای روضه اشک بریز که اشکش اشک باشد، میشود توی راه مدرسه ی خواهر ، به جای توی راه مجلس روضه بودن خواند "کریم کاری به جز جود و کرم نداره ... آقام تو مدینه س اما حرم نداره ..." و اشک شد برای یتیم مجتبی ...