انارماهی

بسم الله

بایگانی

۵ مطلب در مهر ۱۴۰۴ ثبت شده است

می‌شود قلم مرا برای خودتان بخرید؟

شنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۴، ۱۰:۵۲ ب.ظ

بارها شده بعد از توقف پشت چراغ قرمز و خلاص کردن دنده‌ی‌ ماشین به این فکر کرده ام که اول پای راست را از روی ترمز بردارم یا پای چپ را از روی کلاچ. لحظاتی به این فکر کرده ام که پدال وسطی، پدال ترمز بود؟ یا پدال سمت چپ؟ با اینکه سالها طولانی و مداوم رانندگی کرده ام و حالا کمِ کم تقریبا هفته ای سه بار رانندگی میکنم اما باز این مساله پیش می‌آید که در توقف ماشین جای پدال ها مرا به فکر فرو ببرد.

 

امروز به این نتیجه رسیدم که رانندگی چنان برای من ملکه شده که وقتی در حرکتم اصلا به حرکت پاهایم فکر نمیکنم، اصلا نمی فهمم کی دنده عوض میکنم کی ترمز میکنم و کلاج میگیرم، همه چیز سریع و بدون فکر و اتومات اتفاق می‌افتد. چون ملکه شده. ملکه‌ی ذهنم.

 

امروز پشت چراغ قرمز فکر کردم کاش دوست داشتنِ شما، حرف زدن با شما، و ارتباط با شما برایم اینطور ملکه میشد. مثلا وقتی وقفه ای بین ارتباطمان ایجاد میشد فکر میکردم برای جمله ام فعل گذاشته بودم؟ مفعول جمله که شما بودید را چه خطاب کرده بودم؟ جمله ام خبری بود یا پرسشی؟ صفت کجایش نشسته بود؟ قبل موصوف؟ بعد موصوف؟ مضاف و مضاف الیه چه؟ تک تک کلمات و عبارات و حروف در ارتباط با شماست که معنا میگیرد و الا همگی بی معنا و عبس اند.

 

می‌شود برای من ملکه شوید؟

  • انارماهی : )

یه کم مهربون باش بزرگوار

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۴، ۰۸:۱۴ ق.ظ

بعضیا این مدلی اند که، فلان پیشنهاد خوبه به شرطی که من بگم. وگرنه با همه‌ی وجودم باهاش مخالفت میکنم.

 

خیلی باید نگران خودمون باشیم که جزو این دسته نباشیم. این اخلاق میتونه مقابل حرف امام وایسه.

  • انارماهی : )

کاش مرا می‌شنیدی ...

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۴، ۱۲:۰۸ ق.ظ

دوست دارم برایت بنویسم تفکر چیست. دوست دارم فردا روز هر توضیح و تعریف نیم بندی را به اسم تفکر به خوردت ندهند. دوست دارم یاد بگیری خودت فکر کنی، حتی اگر به نتیجه ای خلاف من برسی؛ اما با فکر به آن نتیجه برسی. چرا که فکر کردن، سیر رسیدن از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب است و کدام حق‌جوی حق پرستی است که نداند وضعیت مطلوب این عالم ذیل پذیرش ولایتِ امام اتفاق می‌افتد. و کیست که بتواند منکر کتاب خدا باشد که زبان امام است، مصداق امام است. و چگونه می‌توان فکر کرد بی اینکه "او" را ندید. او که جبار است و غفور و شکور و صبور و صبور و صبور.

کی می‌شود این‌ها را به تو گفت سادات خانم؟

  • انارماهی : )

امام دار شدن

يكشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۴، ۱۲:۱۸ ق.ظ

باید یادم باشد، من خودم را بخاطر شما انداختم توی این مسیر یا بهتر است بگویم زورچپان کردم.

وقتی هر آدم حسابی ای از کاری که برای شما میکرد میگفت. از یک سلام صبحگاهی ساده گرفته تا قرارهای کلانِ زندگی ساز. من شنبه عصرهای خودم را برای شما گذاشتم. پر از شعار، پر از حرف، با هزار و یک نابلدی. از رجب سال گذشته هزار بار رفتم که تمامش کنم، هزار بار دهانم چرخید به بسه، به خسته شدم، به نمی‌دانم، به نمی‌توانم، به نمی‌شود. ولی هربار گفتم بخاطر شما...

 

اگر این شنبه عصرها را از من بگیرند من هیچ نقطه اتصالی با شما نخواهم داشت. این شنبه عصرهای ساده‌ی ساده‌ی ساده اگر نباشد من هیچ هویتی هیچ موجودیتی در اشتراک با شما ندارم.

 

من خودم را گوشه‌ای از باغ شنبه‌ها کاشته‌ام. شنبه به شنبه می‌روم خودم را آبیاری می‌کنم. و امید دارم به نگاهی که روزی ختم به جوانه ای سبز شود که تقدیم شما کنم.

 

پس این بی محلی ها، این بازی‌اَم ندادن ها، این سردی‌ها، این غربت‌ها، این حرف هم را نفهمیدن‌ها را من تحمل میکنم فقط بخاطر شما. تحمل، چون مرا با صبر فاصله ای بسیار است.

 

من خودم را به کلاس شنبه‌ها می‌رسانم که خودم رشد کنم، نه بچه‌هایی که سر کلاسم می‌نشینند و نه کسانی که حرفم را نمی‌فهمند و بازی ام نمی‌دهند. شاید آن‌ها بار خودشان را بسته باشند، من اما همین قدر نا بلدِ خالیِ خالی محتاج شما هستم. آن‌قدر خالی که حتی گریه ام نمی‌گیرد.

  • انارماهی : )

مجردها حواستان بیشتر باشد

جمعه, ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ۰۹:۳۵ ب.ظ

ما ازدواج می‌کنیم چون:

دوستش دارم

 

اما

 

باید ازدواج کنیم چون:

با او می‌توانم چگونه فرزندی برای "امام" تربیت کنم.

 

  • انارماهی : )