انارماهی

بسم الله

بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رحمت واسعه» ثبت شده است

روز هفتم

دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۰ ب.ظ

انقدر روضه ی باز نخوانیم و خودمان را به شنیدن روضه هایی که شان اهل بیت را از بین می برند عادت ندهیم. برای بعضی روایات که در ساده ترین بیان ممکن غربت سیدالشهدا و اهل بیت را نشان می دهند میشود روزها و ماه ها گریست.  مثل روایت زیر که غربت امام را در شهر و دیار خود و قبل از واقعه ی عاشورا نشان می دهد .


آیت الله بهجت :

" قبل از صادقین و باقرین علیهما السلام* اصلا از سیدالشهدا سلام الله علیه، علی بن حسین و حسن بن علی علیه السلام تعداد نادری روایت (نقل) شده است. 

(مردم) اصلا کاری به اینها نداشتند.

حتی از اینها بالاتر (نقل شده که) ابن عباس و حضرت سیدالشهدا (باهم) بودند، یک نفر آمد از ابن عباس مساله ای را سوال کرد. سیدالشهدا علیه السلام جوابش را داد. آن شخص گفت: از تو سوال نکردم؛ یعنی از ابن عباس سوال کردم. تا به این درجه (از اهل بیت علیهم السلام دور بودند). ابن عباس فرمود: هذا من معادن العلم (او از معادن علم است. او را با دیگران قیاس نکن)."

.


هنگامی که ابن عباس برای مردم سخن می گفت نافع بن ازرق بلند شد و گفت: ای ابن عباس درباره ی مورچه و شپش نظر می دهی، خدایت را که میپرستی برایم توصیف کن.

پس ابن عباس بخاطر بزرگی و جلالت خدا سر به زیر افکند. حسین بن علی علیهما السلام در گوشه ای نشسته بود، گفت: ابن ازرق بیا تا پاسخت را بدهم.

او گفت: از تو نپرسیدم

ابن عباس گفت: ای ابن ازرق او از اهل بیت نبوت است و آنان وارثان علم هستند ...


*امام صادق و امام باقر علیهما السلام

.

.

توحید صدوق ص۸۰ ؛ بحارالانوار ج۴ ص۲۹۷ ؛ تفسیر عیاشی ج۲ ص۳۳۷ ؛ البرهان بی تفسیرالقرآن ج۳ ص۶۵۷ ؛ بحارالانوار ج۳۳ ص۴۲۳

  • انارماهی : )

روز چهارم

پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ب.ظ

در یاری امام زمان عج الله تعالی ایشان به یارانی نیازدارند که زنانشان قدرت دفاع تعقلی و تفکری داشته و در میان دشمنان بتوانند گواهانِ خوبی برای شجاعت و دلاوری های لشکر اسلام باشند و مردانی که هر کدام از نظر شجاعت و قوای جسمی و توانایی های جنگی در حد بالایی از توانایی باشند. پس هم باید تربیت کننده ی خود و هم همسرانِ خود و هم فرزندانِ خود باشیم.


آیت الله العظمی بهجت:

"(هریک از ) بزرگسالهای (لشکر سید الشهدا علیه السلام) بیشتر از صد نفر از کفار سفیانی را می کشتند. نقل شده: "سید الشهدا علیه السلام خانه ای نگذاشت الّا اینکه در آن خانه نوحه خوانی برای مقتولِ خودشان کردند" مگر شوخی است؟ یک نفر، علی اکبر سلام الله علیه، دویست نفر را کشت. مگر شوخی است؟! (آنها هم او را) تقطیع کردند. مثل اینکه دویست مرتبه او را کشتند. تقطیعش کردند، اما خود علی اکبر علیه السلام هم آن کار را کرد (و دویست نفر را کشت) و تمام کوفه عزا خانه شد"


ابن عصفور بحرانی در مقتلش نوشته است: یکی از آنها (دشمنان) در مجلس یزید گفت:
حسین با عده ای از اصحاب و خانواده اش آمد و به آنها هجوم بردیم و برخی شان به برخی دیگر پناه می بردند و ساعتی نگذشت که همگی را کشتیم.
در این هنگام صدیقه ی صغری زینب علیها السلام فرمود: مادران فرزند مرده بر تو بگریند، ای دروغگو! همانا شمشیر برادرم حسین علیه السلام خانه ای را در کوفه بدون گریه کننده و نوحه خوان باقی نگذاشت.
و این اشاره به تعداد انبوه کشتگان از لشکر ابن زیاد است.

موصوعة کربلا ج2 ص254 ؛ به نقل از : اسرارالشهادة فاضل دربندی ص354

  • انارماهی : )

روز سوم

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۱ ق.ظ

شاید مداح و روضه خوان قصدش این باشد که به هر طریقی از مردم اشک بگیرد و شاید قصدِ ما بعد از مدتی این شود که در خانه بمانیم و مطالعه کنیم و خودمان برای خودمان اشک بریزیم؛ اما این تنها راه نیست. نباید مجالس اباعبدالله را خالی کرد. میشود مطالعه داشت، اصل واقعه را فهمید و با این نیت و طلب در مجلس حاضر شد:

خدایا عقل ما را به مدد سیدالشهدا در این مجلس روضه فعال بگردان و به ما کمک کن تا بر حقایقی که از آن واقعه روزی فکر و ذهن و دلمان می کنی بگرییم، نه بر آنچه که عزت و شرفِ اهل بیتِ پیامبر تو را از بین می برد.


اباعبدالله چنین یارانی داشتند:

آیت الله العظمی بهجت:

"کاری که به عابس رحمةالله نسبت می دهند که در روز عاشورا در میدان جنگ زره انداخت و لخت شد، سهل است؛ زیرا تمام اصحاب و خود آن حضرت مُستَمیت* بودند و می دانستند که کار تمام است و تنها مساله مردن و شهادت در میان بود.
عقلای عالم در چنین مواضعی از خواسته ی خود دست بر می دارند، یعنی یا تسلیم می شوند یا فرار می کنند ، مگر اینکه رابطه ی دینی و رادع* مذهبی و الهی داشته باشند، چنانکه اصحاب سیدالشهدا علیه السلام در کربلا چنین بودند و مرگ نزد آنها "احلی منَ العَسَل" بود. آیا می شود این جمله را خلاف واقع دانست؟"

*مستمیت: طالب مرگ و شهادت
*رادع: بازدارنده، مانع

وقتی عابس بن ابی شبیب شاکری به میدان رفت، ربیع بن تمیم همدانی او را دید و گفت: وقتی او را دیدم که می آید شناختمش و گفتم : ای مردم این شیر شیران است، این پسر ابوشبیب است! هیچکس از شما به سوی او نرود.
او شروع به فریاد زدن کرد: مردی نیستکه در مقابل مردی بایستد؟!
عمربن سعد گفت: با سنگ بزنیدش (یعنی کسی جرات نبرد تن به تن با او را نداشت)
از هر طرف به سمت او سنگ پرتاب می کردند. وقتی ابن شبیب این را دید(که دشمن جرات مقابله با او را ندارد)، زره و کلاه خودش را انداخت و به لشکر دشمن حمله کرد
به خدا قسم دیدم که با بیش از دویست نفر پیکار می کرد. سپس آنان از هر طرف گردش جمع شدند و او را کشتند.

وقعةالطف: ص237 ؛ بحارالانوار ج45 ص29 ؛ نفس المهموم ص255

  • انارماهی : )

روز دوم

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۲ ق.ظ
باید فکر کنیم به اینکه از ما چه می خواهند. یک سینه زنی سنگین؟ پیدا کردن یک هیاتِ شلوغ و معروف؟ رفتن به مجلسی که "همه" می روند؟ لباس عزای گران و پر زرق و برق؟ خود و خانواده ی خود را به هر زحمت و اذیتی انداختن برای دادنِ نذری؟ کلاس های درس را رها کردن برای رفتن به هیات؟
یا از ما مهربانی می خواهند، از ما ولایت فهمی می خواهند، از ما خلق و خویِ خوش می خواهند، از ما بخشندگی می خواهند، از ما حلال خواری می خواهند و کم فروشی نکردن، از ما امر به معروفِ عملی میخواهند، از ما جاهل نبودن و بصیرت داشتن می خواهند، از ما فهم بینِ حق و باطل می خواهند، از ما فهم بینِ بد و بدتر می خواهند ...

باید فکر کنیم به اینکه از ما اسبمان را نمی خواهند

آیت الله العظمی بهجت:

"(عبیدالله بن حرّ جعفی در پاسخ دعوت امام حسین علیه السلام برای یاری) به حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه عرض کرد: "این فرس* خود را به شما می دهم، هرگز نشده که رویِ این فرس به مقصد نرسم؛ این قدر میمون و مبارک است"
حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرمود: "احتیاجی به فرس شما نداریم" و برخاست و آمد. وقتی عبیدالله بن حر جعفی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام از کربلا عبور کرد، به علامت پشیمانی از اینکه سیدالشهدا را یاری نکرده اشعاری خواند":

آیا با شهید، پسر فاطمه نجنگیدی؟
درحالی که من بر بی یاور گذاشتن او و دوری گزیدن از او
و بیعت با این پیمان شکن خود را سرزنش می کنم
پشیمانم که یاری اش ندادم
بدانید هرکس وفا نکند پشیمان می شود
و من از آن رو که از یاورانش نبودم
گرفتارِ حسرتی هستم که از من جدا نمی شود

*اسب

  • انارماهی : )

روز اول

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۱ ق.ظ
آیت الله العظمی بهجت:

"از اهمِّ آدابِ زیارت این است که بدانیم
بینِ حیات معصومین علیهم السلام و مماتشان هیچ فرقی وجود ندارد؛ یعنی الان هم امام حی است و حرفت را می شنود."

برای ما کربلا ندیده ها همین بیرق روضه، همین پرچمِ سیاه، همین صلی الله علیک یا اباعبدالله های سه باره ی بی موقع که در طولِ روز و بینِ هزار و یک کار میاید رویِ زبانمان، مثلِ زیارت می ماند، مثلِ آمدن، مثلِ نشستن در صحن و دل سبک کردن. حرفهای این شب هایم را به این امید میزنم که می شنوی، یک به یک. نه که سال های پیش شک داشتم در شنیدنِ حرفها اما امسال این سخنِ بهجتِ زمانه ی ما انگار مهرِ تاییدی بود بر تمامِ تفکراتِ گذشته ام.

روزِ اول است، صلی الله علیک یا اباعبدالله. به این نیت به مجلس روضه ی شما می آیم که آنجا حی و حاضری، و می بینی و می شنوی که با خلقِ خدا چطور می گویم، چطور می خندم، خشم و غضبم از برای چیست و تنگ تر می نشینم تا جا برای یک نفر بیشتر باز شود یا نه. می بینی و می شنوی که در دلم سودایِ فهمِ معارفِ شماست یا با زرق و برقِ چادر و روسری قصدِ خودنمایی دارم. می بینی و می شنوی که حرمت نگه دارِ مجلستان هستم یا در مجلس شما زبان و دهان باز می کنم به هر آنچه نه فقط من که مخلوقی شایسته گفتنِ آن نیست... می آیم به این نیت که می دانم می بینی و می شنوی.



  • انارماهی : )