انارماهی

بسم الله

بایگانی

از مادر بودن

چهارشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۳۴ ب.ظ

میخواستم در کنار تمام نصایح و درسهای زندگی که درست و غلطش را نمی دانم بس که نانوشته است، از تو مراتب خاصِ تشکر را به جا بیاورم دخترکم.

اول از همه اینکه ممنون که یادم دادی برای آنچه که می خواهم گاهی لازم است پا به زمین بکوبم، صدایم را به عرش برسانم و چشمانم را ببندم و دهانم را باز کنم، ممنون که یادم دادی گاهی اوقات در مقابل برخی افراد باید که فطرتا وحشی بود. یعنی اگر گرفتنِ حق در عرفِ جامعه برابری کرد با زیستن در جنگل، اشکالی ندارد اگر به قولِ عرف وحشی بازی در بیاوری. از تو ممنونم که یادم دادی گاهی اوقات باید داد زد.

می دانی سادات خانم! اصلا اگر نمی آمدی، اگر من مادر نمی شدم، یاد نمی گرفتم حاضر جوابی کنم، یاد نمی گرفتم داد بزنم، یاد نمی گرفتم بی خود و بی جهت از حقم نگذرم، یاد نمی گرفتم حتی به کسی که بهم ظلم کرده اخم کنم. الان اما همه ی این کارها را میکنم.

دوم اینکه می خواستم اعتراف کنم، اولین باری که سرِ کسی داد زدم، بخاطر تو بود. در خروجیِ حرم یکی از امامزادگان را در روزِ مراسم خاص و شلوغی بیخود و بی جهت بسته بود، خروج ما خیلی اتفاقی همزمان شد با ورود سیل عظیم جمعیت به داخلِ حرم، تو توی بغلم بودی، سه یا شاید چهار ماهه، فشار جمعیت انقدر زیاد بود که تمام محتویاتِ معده ات رویِ من و تنی چند از زنان اطراف خالی شد، گریه میکردی، درواقع هوار میکشیدی از درد، ترس، انزجارِ وسط یک جمعیتِ وحشی قرار گرفته ... و من هم درست مثل همان جماعتِ وحشی صدایم را بلند کردم، هوار زدم و راه را برای خودم و تو باز کردم و باز با همان صدایِ بلند سر خانم مسئول که به خاطر تدبیرِ نا تدبیرِ او آن در را بسته بودند داد زدم و اعتراض کردم. میدانم قیافه ام انقدر ترسناک شده بود که زن هیچ چیز نگفت ولی از آن روز به بعد آن یکی درِ خروجی باز است.


بعد از آن روز خیلی به خودم گفتم نباید سرِ بنده ی خدا داد میزدی، و با خیلی روش ها خواستم خودِ مادرم را توجیه کنم، شاید اگر همان دختر دانشجوی بی قید و بندی بودم که خوب و بدِ وجود هیچ بشری به من ربط نداشت، موقع دیدن زنی مثل خودم در آن حال، میگفتم: چه بی فرهنگ ... ولی حالا که مادرم خوب می فهمم مادرها خیلی راحت می توانند درهای ورود و خروج دنیا را باز، بسته، و جابجا کنند، اگر بخواهند.


تو هم اگر مادر شدی، نگذار حق کودکت، هرچقدر کم و ناچیز، پایمال شود، مراقب حق الناس باش، و همانقدر مراقب حق و حقوقِ خودت.

به ما فقط یاد دادند مراقب حق الناس باشیم، انقدر که از حق خودمان هم کندیم و دادیم به مردم.

والسلام.

  • انارماهی : )

لحظه های مادرانه

نظرات  (۶)

  • احمد حبیب پور قراچه
  • خیلی عالی
    پاسخ:
    لطف دارید
  • قیمت لوستر کریستالی سقفی
  • واقعا عالی بود
  • مهدیه عباسیان
  • چه حظی بردم من...
    موافقم... مخصوصا با جمله آخر انار ماهی جان.
    به ما فقط یاد دادند مراقب حق الناس باشیم، انقدر که از حق خودمان هم کندیم و دادیم به مردم.

    نوشته شده در: anarmahi.blog.ir
    به ما فقط یاد دادند مراقب حق الناس باشیم، انقدر که از حق خودمان هم کندیم و دادیم به مردم.

    نوشته شده در: anarmahi.blog.ir
    به ما فقط یاد دادند مراقب حق الناس باشیم، انقدر که از حق خودمان هم کندیم و دادیم به مردم.

    نوشته شده در: anarmahi.blog.ir
  • پرتال سرگرمی تفریحی
  • به ابیاتم نمی‌گنجید، وصف تو فقط گفتم
    فدای یک نخ چادر نمازت حضرت مادر
    جمله‌ی آخر 
    امان از جمله‌ی آخر 
    درود انار‌ماهی جان
    عالی بود

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی