ادرکنی
يكشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۲ ب.ظ
قدیم رازش را نمیفهمیدم، هنوز هم نمیفهمم، نمیخواهم هم بفهمم. من دقیقا هر وقت زیادی دلتنگم، درست وقتی که استیصال را با مغزِ استخوانم لمس میکنم، شما را صدا میکنم و درست، درست در همان لحظه یک پیام به دستم میرسد:
"حرم ام
و به یادت ..."
نه که من آدمِ خیلی خوبی باشم ها، نه، انقدر از من بهتر است، فکر کنم جمله ی مسخره ای گفتم، مگر من "به" ام که از من بهتر باشد؟! آدم های خوب زیاد اند، من هم جزوشان نیستم، ولی به گمانم از آنجا که مرا هم با مردمِ آخر الزمان، در همین زمان، اشتراکاتی هست، برای من هم نشانه هایی باید باشد برای نگه داشتنِ این آهنِ گداخته درونِ دو دست.