روز دوم
سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۲ ق.ظ
باید فکر کنیم به اینکه از ما چه می خواهند. یک سینه زنی سنگین؟ پیدا کردن یک هیاتِ شلوغ و معروف؟ رفتن به مجلسی که "همه" می روند؟ لباس عزای گران و پر زرق و برق؟ خود و خانواده ی خود را به هر زحمت و اذیتی انداختن برای دادنِ نذری؟ کلاس های درس را رها کردن برای رفتن به هیات؟
یا از ما مهربانی می خواهند، از ما ولایت فهمی می خواهند، از ما خلق و خویِ خوش می خواهند، از ما بخشندگی می خواهند، از ما حلال خواری می خواهند و کم فروشی نکردن، از ما امر به معروفِ عملی میخواهند، از ما جاهل نبودن و بصیرت داشتن می خواهند، از ما فهم بینِ حق و باطل می خواهند، از ما فهم بینِ بد و بدتر می خواهند ...
باید فکر کنیم به اینکه از ما اسبمان را نمی خواهند
آیت الله العظمی بهجت:
"(عبیدالله بن حرّ جعفی در پاسخ دعوت امام حسین علیه السلام برای یاری) به حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه عرض کرد: "این فرس* خود را به شما می دهم، هرگز نشده که رویِ این فرس به مقصد نرسم؛ این قدر میمون و مبارک است"
حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرمود: "احتیاجی به فرس شما نداریم" و برخاست و آمد. وقتی عبیدالله بن حر جعفی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام از کربلا عبور کرد، به علامت پشیمانی از اینکه سیدالشهدا را یاری نکرده اشعاری خواند":
آیا با شهید، پسر فاطمه نجنگیدی؟
درحالی که من بر بی یاور گذاشتن او و دوری گزیدن از او
و بیعت با این پیمان شکن خود را سرزنش می کنم
پشیمانم که یاری اش ندادم
بدانید هرکس وفا نکند پشیمان می شود
و من از آن رو که از یاورانش نبودم
گرفتارِ حسرتی هستم که از من جدا نمی شود
*اسب
یا از ما مهربانی می خواهند، از ما ولایت فهمی می خواهند، از ما خلق و خویِ خوش می خواهند، از ما بخشندگی می خواهند، از ما حلال خواری می خواهند و کم فروشی نکردن، از ما امر به معروفِ عملی میخواهند، از ما جاهل نبودن و بصیرت داشتن می خواهند، از ما فهم بینِ حق و باطل می خواهند، از ما فهم بینِ بد و بدتر می خواهند ...
باید فکر کنیم به اینکه از ما اسبمان را نمی خواهند
آیت الله العظمی بهجت:
"(عبیدالله بن حرّ جعفی در پاسخ دعوت امام حسین علیه السلام برای یاری) به حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه عرض کرد: "این فرس* خود را به شما می دهم، هرگز نشده که رویِ این فرس به مقصد نرسم؛ این قدر میمون و مبارک است"
حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرمود: "احتیاجی به فرس شما نداریم" و برخاست و آمد. وقتی عبیدالله بن حر جعفی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام از کربلا عبور کرد، به علامت پشیمانی از اینکه سیدالشهدا را یاری نکرده اشعاری خواند":
آیا با شهید، پسر فاطمه نجنگیدی؟
درحالی که من بر بی یاور گذاشتن او و دوری گزیدن از او
و بیعت با این پیمان شکن خود را سرزنش می کنم
پشیمانم که یاری اش ندادم
بدانید هرکس وفا نکند پشیمان می شود
و من از آن رو که از یاورانش نبودم
گرفتارِ حسرتی هستم که از من جدا نمی شود
*اسب