انارماهی

بسم الله

بایگانی

زهرای مامان

مادر که شدی

میفهمی نباید سرما بخوری، میفهمی اشک ها فقط مالِ زمانِ چراغ خاموشِ هیات اند. کم کم یاد میگیری از همه دیرتر بخوابی و زودتر بیدار شی. مادر که شدی یاد میگیری سفره بیاندازی نه اینکه فقط پایِ سفره بنشینی. زهرا جان؛ مادر که شدی یاد میگیری همیشه بخندی یاد میگیری همیشه خوب، همیشه شاد، همیشه بهار باشی. مادر که شدی یاد میگیری این تویی که در را به رویِ میهمان باز میکنی، مادر که شدی، سپر میشوی، سپاه میشوی. یاد میگیری نباید وقتِ بیماری بخوابی، میفهمی سرماخوردگی استراحت ندارد و قرص های مسکن نباید خواب آور باشند.

زهرا، دخترم؛ مادر که شدی میفهمی محبت، یک محورِ دو سویه نیست و این تویی که باید همواره ببخشی و امید داشته باشی به پیشرفت، به بهتر شدن. مادر که شدی یاد میگیری از پایین به بالا نگاه کنی، بغض کنی، ناله کنی، فریاد بزنی ولی بخندی. مادر که شدی، خیلی چیزها را یاد میگیری. یاد میگیری بینِ در و دیوار محکم بایستی.


  • انارماهی : )

برای دخترم

فاطمیه

نظرات  (۵)

مادر، دو بخش دارد...
و تمام غصه های ما از همان بخش دوم است... یعنی دَر!



  • مهدی ابوفاطمه
  • مادرجان ...
    احسنت
    ان شالله موید باشید
  • محمد محبتی راد
  • وبتون خیلی عالیه اگه میشه از وب منم سر بزنین نظر بزارین ممنون
  • انــــــ ـار
  • فدای مادرم زهرا...
    چرا کتاب نمی‌نویسی؟!
    من شخصا قول میدم خودم بخونم، به هرکسی هم خواستم کادو تولد بگیرم کتاب تو رو ببرم.
    مطمئن باش من تنها کسی نیستم که این کار رو میکنه.
    پ.ن: به قلمت هم خیلی حسودیم میشه.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی