انارماهی

بسم الله

بایگانی

اینستاگرام

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲ ق.ظ

بعضی چیزهای در ظاهر بد، گاهی اوقات میتواند مسبب خیر شود، البته این تقریبا به همان اصلِ هر کسی از ظنِّ خود برمیگردد، که یعنی هر کس یک جوری میتواند با هر چیزی حال کند که بقیه نمیتوانند یا نمیخواهد که بتوانند، یا شاید سرِ لج دارند یا هر دلیلی که اینجا محلِ بحثش نیست. الغرض میخواهم در مورد خیراتِ اینستاگرام در زندگیِ خودم بنویسم.

بعد از نصبِ این برنامه که بیش از دو سال از آن میگذرد، هی روزهای متمادی به این فکر کردم که "ما چقدر بدبختیم" و این جمله را در مدل ها و شکل های گوناگون تویِ ذهنم مرور میکردم، عکس های این و آن را میدیدم و تلاش میکردم به هر بدبدختی که شده یک سوژه ی ناب پیدا کنم و عکس بگیرم و لایک جمع کنم، لایک خوردن برایم یک ارزش شده بود. بعضی فیلترها بیشتر لایک میخورد، بعضی ها کمتر. کم کم دیدم از هیچ کدام خاطرات و روزها و مکان ها چیزی به یاد ندارم، با دیدن عکس ها یادم میامد که فلان جا رفته ام ولی خاطره نه، نمیدانستم آنجا چه شده و چه کار کرده ام، انگار به صورتِ کاملا اتوماتیزه رفته بودم که عکس بگیرم و گرفته بودم، عکس گرفته بودم که بگویم ما خیلی خوشبختیم.

این روندِ خود بدبخت پنداری وقتی که میدیدم نصفِ بیشتر هموطنان ما در اینستاگرام به شانصد زبان زنده ی دنیا مسلط اند، بیشتر میشد، تا اینکه طی یک عملیات انتحاری اکانت اینستاگرامم را پاک کرده و به زندگیِ عادی برگشتم. درست وقتی که دیگر چیزی نبود که با آن یا برایِ آن دنیا را نگاه کنم، تازه دنیای اطرافم را خالص دیدم. زندگی من چه چیزهای قشنگی داشت، ظرفهای آشپزخانه مان چقدر بکر بود و ما چه جاهای خوبی میرفتیم و میگشتیم.

دوباره اینستاگرام را نصب کردم ولی این بار، دنیای خودم را نگاه کردم نه دنیای دیگران را، زندگی کردم، از روزهایم عکس گرفتم و نگه داشتم برای فردایِ حافظه ام. اینستاگرام به من یاد داد، دنبالِ قشنگی های زندگیِ خودم باشم، نه دیگران.

  • انارماهی : )

اجتماعی

نظرات  (۳)

  • فاطمه یعقوبی
  • عالی بود
    منم عاشق اینستاگرامم چون دوستای دبستان و راهنماییم و حتی یه دوست مهدمو پیدا کردم از طریق اینستا :)) 
    پاسخ:
    چه جالب
    : )
    بگذارید من ماجرای اینستا را برایتان بگویم.
    یادم می آید که داشتم توی سایت شهاب مرادی می گشتم که بالای سایتش گزینه ایسنتاگرام را دیدم ،لینک پیجش بود،کنجکاو شدم اینستا را نصب کردم.جالب بود ولی معمولی.چند ماهی ازش استفاده کردم و بعدش بدون اینکه اینکه اکانتم را پاک کنم نرم افراز را از گوشی ام دلیت کردم.بعد از چند ماه دوباره نرم افزار را نصب کردم.برای بار دوم که به اینستا آمدم فعال تر شدم.شاید دو روز یکبار پست می گذاشتم.معتادش شدم که ناخودآگاه دستم می رفت سمت اینستا ،گاه و بیگاه،وقت و بی وقت،شده بودم یک اینستایی حرفه ای،به دلیلی مجبور شدم خودم را از اینستا برای مدتی دور کنم،در این مدت کوتاه بیشتر از زندگی لذت بردم،وقتی برگشتم از فالورهایم خداحافظی کردم و اکانتم را پاک کردم و الان خوشحالم که اینستا ندارم،دوری از دنیای انسانهای سلفی گیر خیلی برایم شیرین تر از اینستایی بودن است.
    پاسخ:
    من دارم جور دیگه ای ازش استفاده میکنم
    بله.پیجتان را دیده ام.روش استفاده درست را شما انجام می دهید :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی