قسم به نام، آن هنگام که از آنِ تو باشد
چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۲۶ ب.ظ
داخلی-روز-زل زده به سقفِ اتاق:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ
مخلوط داخلی و بیرونی-شب-نشسته دمِ درِ حیاطِ مسجد:
سالی سه شب، بخوان برای سیصد و شصت و اندی روزِ باقی مانده، تا یادت باشد، آنجا که همه چیز تنگ شد، آنجا که آسمان به زمین آمد، آنجا که تنها ماندی، آنجا که کارد میانِ استخوانت نشست، آنجا که جگرت زیرِ دندان پاره پاره شد، آنجا که اشک همدمِ شب هات بود، آنجا که گناه همه ی وجودت را گرفت، آنجا که کیف کردی که زدی تویِ دهانِ دین و مذهب، آنجا که آبرویت رفت، آنجا که پدر و مادرت هم تو را از خود ندانستند، آنجا که از همه جا رانده و مانده شدی و به خودت آمدی و دیدی فرقی نمیکند، دیندار باشی یا لجباز، درماندگی جزء جدایی ناپذیرِ وجودِ توست، به خودت میایی و میخوانی : یا حبیب من لا حبیب له، یا رفیقَ من لا رفیق له، یا راحم العبرات، یا انیس من لا انیس له، یا راحم من لا راحمَ له، یا ملجاء العاصین، یا غافرالمذنبین، یا من هو فی حکمته لطیف،یا خیرالمحبوبین
بیرونی-شب-کوچه:
هزارتا راه گذاشته برای هر هزارتا سختیِ استوارِ زجردهنده ی مشقتباری که انسان را درونِ آن خلق کرده، تو ناگزیری به پناه بردن به دامنِ همین یکی یک دانه خدا. تو را چه میشود که یادت میرود ؟ دوست و رفیق و مادر و پدر و فرزند و همسر و استاد و معلم و هرکس که هست، میتواند اندازه ی پنج تا از این اسم ها برای تو باشد ؟
+ کَبَد: زجر، سختی، مشقتِ ماندگار، زحمت
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ
مخلوط داخلی و بیرونی-شب-نشسته دمِ درِ حیاطِ مسجد:
سالی سه شب، بخوان برای سیصد و شصت و اندی روزِ باقی مانده، تا یادت باشد، آنجا که همه چیز تنگ شد، آنجا که آسمان به زمین آمد، آنجا که تنها ماندی، آنجا که کارد میانِ استخوانت نشست، آنجا که جگرت زیرِ دندان پاره پاره شد، آنجا که اشک همدمِ شب هات بود، آنجا که گناه همه ی وجودت را گرفت، آنجا که کیف کردی که زدی تویِ دهانِ دین و مذهب، آنجا که آبرویت رفت، آنجا که پدر و مادرت هم تو را از خود ندانستند، آنجا که از همه جا رانده و مانده شدی و به خودت آمدی و دیدی فرقی نمیکند، دیندار باشی یا لجباز، درماندگی جزء جدایی ناپذیرِ وجودِ توست، به خودت میایی و میخوانی : یا حبیب من لا حبیب له، یا رفیقَ من لا رفیق له، یا راحم العبرات، یا انیس من لا انیس له، یا راحم من لا راحمَ له، یا ملجاء العاصین، یا غافرالمذنبین، یا من هو فی حکمته لطیف،یا خیرالمحبوبین
بیرونی-شب-کوچه:
هزارتا راه گذاشته برای هر هزارتا سختیِ استوارِ زجردهنده ی مشقتباری که انسان را درونِ آن خلق کرده، تو ناگزیری به پناه بردن به دامنِ همین یکی یک دانه خدا. تو را چه میشود که یادت میرود ؟ دوست و رفیق و مادر و پدر و فرزند و همسر و استاد و معلم و هرکس که هست، میتواند اندازه ی پنج تا از این اسم ها برای تو باشد ؟
+ کَبَد: زجر، سختی، مشقتِ ماندگار، زحمت