انارماهی

بسم الله

بایگانی

روزِ هشتم

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۳ ب.ظ
غلامـ ـی که از کسی غیر از اربابش بترسد ، هیچ غلامِ خوبی نیست ، میرود ماست بگیرد ماست بند سرش یه عربده میکشد ، ظرف ماست را میشکند ، میرود گوشت بگیرد از قیافهء قصاب میترسد ، قصاب هرچه آشغال گوشت هست تحویلش میدهد ، میرود سراغ تامینِ جایی برای خوشگزرانی اربابش ، ملّاکِ محل چهارتا لیچار بارش میکند و بدترین جا را به نامِ بهترین جا بهش می اندازد ...غلام هم چون می ترسد ، سکوت میکند . چون از کسی غیر از اربابش می ترسد ، نمیتواند نیازِ ارباب را آنطور که شایسته است تامین کند ...حکایتِ بندگی کردن های ما همین است ، ما ، همه بنده ایم ، اگر قرار باشد از کسی ، غیر از خدایمان بترسیم ، درست بندگی نمیکنیم ، درست راهِ راست را نمیرویم و از ترسِ نگاه و نیش و کنایه و تمسخر و تهدید دیگران میزنیم جاده خاکی ، کل فرعی های جاده را میرویم تو که به چشم بقیه خوب و خوش بیاید راهمان ، ...بنده نباید که از بنده بترسد ... بنده ها باید به هم احترام بگذارند ، هم را تکریم کنند ، نسبت به هم رحیم باشند ، به هم احسان کنند ، ولی ... حق ندارند که از هم بترسند ، خواه این دو بنده پدر/مادر و فرزند باشند ، خواه دو رفیق ، خواه معلم و شاگرد ، خواه رئیس و مرئوس ...+ سرمان به شدت شلوغ شده ، گاهی وقتِ فکر کردن به مطالب وبلاگ را نداریم ... شرمنده اگر غیبتم باعث نگرانی تان شد+ برای شادی روحِ پدرِ دوستِ عزیزم مریم ... اگر فاتحه ای بخوانید یا صلواتی بفرستید ، برای شبِ اولِ قبرِ خودتان روزیِ بیشتری جمع کرده اید ..
  • انارماهی : )

تماشا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی