روزهای با تو
دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۳۵ ب.ظ
دستت را بگیرم ببرم توپ-خونه که لابد دیگر برای نسلِ شماها شده همان میدانِ امام خمینی، سوارِ درشکه بشویم که لابد پیشِ نگاهِ تو کمی بی کلاسی به حساب می آید و مراقبی یک وقت اتفاقیِ آشنایی تو را تویِ درشکه نبیند، برویم بازارِ کفش فروش ها، به اصرارِ من و انکارِ تو بالاخره سرِ یک وِرنیِ قرمزِ پاشنه تق تقی توافق کنیم و برگردیم خانه، از من اصرار که به لباسِ کوتاهِ توریِ قرمز ورنیِ قرمز خیلی میاید و از تو انکار که آن روزها لابد هیچ دخترِ پانزده ساله ای ورنیِ قرمز نمیپوشد.
میدانی حنّان، مادرت نقشه های قشنگی برایت کشیده، نقشه هایی که ای کاش به قَد و قواره ی سن و سالِ تو برسند.